آیه 4 سوره محمد از جمله آیاتی است که مورد استناد گروه های تکفیری در سر بریدن مسلمانان قرار گرفته است.
در این آیه می فرماید: «فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّی إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاء حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا»؛ «پس هنگامی که [در میدان جنگ] با کافران برخورد کردید، گردنهایشان را بزنید تا آنگاه که بسیاری از آنان را با سختی و غلظت از پای درآورید، در این هنگام [از دشمن اسیر بگیرید و] آنان را محکم ببندید، [پس از اسیرگرفتن] یا بر آنان منت نهید [و آزادشان کنید]، یا از آنان [در برابر آزادکردنشان] عوض بگیرید تا آنجا که جنگ بارهای سنگینش را بر زمین نهد».
تکفیریها این آیه را ناسخ آیات (عفو و صبر) محسوب کرده و گمان می کنند؛ آیه در مقام امر به کشتن هر کافری است که با وی ملاقات کنند[1] و گمان می کنند بین اسلام و کفر، منطقی جز گردنزدن وجود ندارد![2]
آنان در تعیین مصداق آیه فوق نیز به بیراهه رفتهاند و مسلمانان را به بهانه مرتدشدن، گردن میزنند.[3] لذا اعوان و انصار خود را به کشتن مسلمانان دعوت میکنند.[4] تکفیریها از دو جهت، یکی تبیین مفهوم آیه و دیگری تعیین مصداق خارجی آن، دچار انحراف شدهاند.
برخی از آنان واژه «لقیتم» را حمل بر ظاهرش کردهاند و به معنای مطلق ملاقات و دیدار گرفتهاند. از اینرو با استناد به آن مدعیاند کفار، منطقی جز ذبح، قتل و خون نمیفهمند! منطقی که بخشی از دین اسلام است![5] و با همین نگاه علیه مخالفان خود دست به هر اقدام هولناکی میزنند! فتوا به جواز قتل زنان، کودکان و تخریب شهرها میدهند و با اسرای جنگی به بدترین شکل رفتار میکنند.[6]
اما چنانچه مفسران نوشتهاند مراد از لقاء و دیدار در این آیه، مواجهه با کفار در صحنه نبرد و جنگ است نه هر لقاء و دیداری و لو این که در صحنه جنگ نباشد.[7] همچنین، آیه در مقام تبیین حکم اسرای جنگی است و میگوید در صحنه جنگ، کفار را گردن بزنید (بکشید) و وقتی آنان را از پای درآوردید چنانچه کسانی را به اسارت درآوردید به یکی از دو شیوه زیر با آنان رفتار کنید: یا به آنان احسان کرده و آزادشان کنید یا بعد از گرفتن فدیه آزادشان کنید و در آیه سخنی از کشتن اسیر به میان نیامده است. بسیاری از فقهای شیعه با استناد به همین آیه، کشتن اسرای جنگی را جایز نمیدانند.
همچنین منظور از «فضرب الرقاب» کنایه از کشتن است. قرطبی از مفسرین اهل سنت در این باره می گوید: این که در آیه گفته شده «زدن گردن» به خاطر این است که قتل و کشتن معمولا با زدن گردن است نه این که حتما باید گردن زده شود.[8]نکته دیگر این که در آیه دستور به زدن گردن اسیر نشده. بلکه در ادامه آیات احکام اسیر آورده شده است و نمی توان اسیر را کشت چه رسد به این که گردن او زدن شود. مانند کارهایی که گروه های تکفیری می کنند و اسیران را به بدترین وجه سر می برند و به گمان خود به دستورات دین عمل می کنند.
علمای شیعه در این باره می گویند: «شیعه معتقد است کافری که محارب است کشته میشود تا اینکه اسلام بیاورد (در صورت اقرار به شهادتین خونش محفوظ است) و کشتن کافر را تا زمانی که در صحنه جنگاند جایز میدانند و بعد از پایان جنگ، ولی امر مسلمین در رفتار با اسرا بین «سلب اختیار و به بندگی گرفتن» و آزادسازیِ مشروط (فدیهگرفتن) یا آزادسازی غیرمشروط (از باب منت) مخیر است.[9]
مفسران شیعه نیز به تبع فقها، آیه را مربوط به صحنه جنگ و کفار جنایتپیشه میدانند و در پاسخ به کسانی که آیه را اینگونه معنا کردهاند «با هر کافری روبهرو شدی گردنش را بزن» نوشتهاند «این سخنان چیزی جز اِعمال غرض و سوءنیت نیست، وگرنه خود این آیه صراحت در مسئله روبهروشدن در میدان جنگ دارد»[10] در حدیثی از امام علی بن الحسین (ع) آمده است که فرمود: «هنگامی که اسیری گرفتی و او را با خود میآوری اگر از راهرفتن ناتوان شد و مرکبی برای حملش نداری او را رها کن، و به قتل مرسان، چراکه نمیدانی هنگامی که او را نزد امام آوردی چه حکمی درباره او خواهد کرد».[11]
اما حکم اسیر بعد از خاتمه جنگ یکی از سه چیز است: آزادکردن بیقید و شرط، آزادکردن مشروط به پرداخت فدیه (غرامت) و بردهکردن او، و البته انتخاب یکی از این سه منوط به نظر امام و پیشوای مسلمانان است؛ و او هم با در نظر گرفتن شرایط اسیران و مصالح اسلام و مسلمانان از نظر داخل و خارج آنچه را شایستهتر باشد برمیگزیند و دستور اجرا میدهد. بنابراین، نه غرامتگرفتن جنبه الزامی دارد نه بردهگرفتن، بلکه اینها تابع مصالحی است که امام مسلمانان پیشبینی میکند، هر گاه مصلحت نباشد از آن چشم میپوشد و اسیران را بدون غرامت و بردگی آزاد میکند.[12] بسیاری از مفسران به نکات پیشگفته توجه کردهاند؛[13] و این سبک از رفتار با اسرای جنگی اختصاص به شیعه ندارد. لذا قرطبی از ضحاک، عطا و حسن نقل کرده که گفتهاند: «امام بین منتگذاشتن و فدیهگرفتن و به بندگی گرفتن مخیر است» [14].
علمای شیعه و سنی اعمال خشونتآمیزی را که تکفیریها درباره اسرای جنگی انجام میدهند در تعارض با احکام قرآن و سیره رسولالله (ص) میدانند. احمد از ابوهریره روایت کرده است که ثمامة، اسیر شده بود و پیامبر (ص) پیش او میرفت و میفرمود: «ما عندک یا ثمامة؟»؛ «ای ثمامه! حال شما چطور است؟». ثمامه در پاسخ گفت: «اگر مرا بکشی کسی را کشتهای که خون دارد و انتقام خونش را میگیرند و اگر منت بگذاری و مرا آزاد کنی بر کسی منت گذاشتهای که سپاسگزار است ... رسولالله (ص) از او گذشت و او اسلام آورد. پس او را آزاد کرد و به بستان ابوطلحه فرستاد و به وی دستور داد غسل کند و خود را شستوشو دهد. او نیز غسل کرد و دو رکعت نماز خواند».[15] این قبیل روایات در کتب روایی شیعه و سنی فراوان است و نشانگر این است که اسلام در مواجهه با مخالفان ارتکاب هر عملی را جایز نمیداند.
نتیجه اینکه تکفیریها در مواجهه با مخالفان خود به احکام اسلامی عمل نمیکنند و حدود الهی را رعایت نمی کنند.
پی نوشت:
[1]. ابومصعب سوری، الثورة الإسلامیة الجهادیة فی سوریا، الفکر والمنهج، ص119؛ حجازی، اکرم، الحرکة الوطنیة الفلسطینیة الراهنة من الداخل، ص281.
[2]. ابومصعب السوری، دعوة المقاومة الإسلامیة العالمیة، ج1، ص51.
[3]. ابومصعب سوری، أهل السنة فی الشام فی مواجهة النصیریة والصلیبیة والیهود، ص63.
[4]. حسین بن محمود، مجموع مقالات، ج1، ص414.
[5]. المقدسی، شیخ أبو محمد، من خطبة جمعة له، فی سجن قفقفا، 4/رجب/1425.
[6]. الشیخ أسامة، الأرشیف الجامع لکلمات و خطابات، کما نشرت وبالترتیب الزمنی ـ الإصدار الأول ـ شبکة البراق الإسلامی، ص12.
[7]. قطب، سید، فی ظلال القرآن، ج6، ص3282.
[8] . قرطبي، محمّد بن أحمد، الجامع لأحكام القرآن، ج16، ص226.
[9]. خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص249.
[10]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج21، ص399.
[11]. همان.
[12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج21، ص412.
[14]. همان.
[15]. ابن حنبل، احمد، المسند، ج15، ص519.
|