حواریون از پیروان خاص حضرت عیسی (ع) بودند، اما درباره قدرت خداوند متعال در فرستادن غذای آسمانی پرسشی داشتند.
خداوند در آیاتی از سورهٔ مائده میفرماید: «إِذْ قالَ اَلْحَوارِیونَ یا عِیسَی اِبْنَ مَرْیمَ هَلْ یسْتَطِیعُ رَبُّک أَنْ ینَزِّلَ عَلَینا مائِدَةً مِنَ اَلسَّماءِ قالَ اِتَّقُوا اَللّهَ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ قالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا».[1] حواریون به حضرت عیسی (ع) گفتند: «آیا پروردگارت میتواند برای ما سفرهای که غذا در آن باشد از آسمان نازل کند». حضرت عیسی (ع) در جواب گفت: «از خدا بترسید اگر ایمان دارید». حواریون گفتند: «میخواهیم از آن بخوریم و دلهای ما آرامش یابد، و بدانیم که تو [در ادعای نبوتت] به ما راست گفتهای!».
حواریون از پیروان خاص حضرت عیسی (ع) بودند،[2] اما درباره قدرت خداوند متعال در فرستادن غذای آسمانی پرسشی داشتند. اما جوابی که حضرت عیسی (ع) به آنان داد و فرمود تقوای الهی داشته باشید، نشان از جهل حواریون در قدرت خداوند متعال است که در ادامه مشمول توبیخ و سرزنش حضرت عیسی (ع) قرار گرفتند. آنان گمان کرده بودند خداوند چنین قدرتی ندارد که غذای آسمانی برای آنان بفرستد. از اینرو گفتند آیا خداوند میتواند چنین کاری کند و سفرهای از آسمان بفرستد. پس معلوم میشود که حواریون نسبت به قدرت خداوند جهل داشتهاند.
علمای اهل سنت همین معنا را برداشت کردهاند که حواریون راجع به قدرت خداوند جهل داشتند که این را از حضرت عیسی (ع) پرسیدند. زمخشری، یکی از مفسران اهل سنت، در این باره میگوید: «حواریون دارای ایمان کامل نبودند، بلکه در قدرت خداوند شک داشتند. از اینرو حضرت عیسی (ع) آنان را به تقوای الهی دعوت کرد؛ چراکه اگر در قدرت خداوند شک کنند، هلاک میشوند».[3]
فخر رازی، دیگر مفسر اهل سنت، در توجیه کلام حواریون در پرسش از قدرت خداوند در فرستادن سفره بهشتی وجوهی را ذکر کرده است. اولین توجیه وی این است که خداوند متعال در آیات قبل، حواریون را به ایمان و اسلام توصیف نکرده است، بلکه به نقل قول حواریون پرداخته است که گفته بودند: «قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ؛[4] ایمان آوردیم و شاهد باش که ما تسلیم شدهایم»؛ و بعد از آن، آیه مذکور را بیان کرده تا بفهماند حواریون ایمان کامل نداشتند و در قدرت خداوند شک داشتند. اینکه حواریون در ادامه آیه گفتهاند: «وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا؛ اینکه بدانیم تو به ما راست گفتهای» بر این مطلب دلالت میکند که حواریون دچار بیماری روحی بودهاند و اینکه حضرت عیسی (ع) به آنان گفته است: «اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» نشان از فقدان ایمان کامل حواریون دارد.[5]
ابنحزم از این آیه استفاده کرده است که حواریون با اینکه از اصحاب خاص حضرت عیسی (ع) بودند؛ در قدرت خداوند متعال شک کردند، اما با این حال، ایمانشان از بین نرفت و مشمول تکفیر حضرت عیسی (ع) قرار نگرفتند.[6] آلوسی نیز همین معنا را برداشت کرده است که حواریون از قدرت خداوند متعال شناخت و معرفت درستی نداشتند. زیرا اگر شناخت صحیحی داشتند این جملات را بر زبان جاری نمیکردند.[7] ابنتیمیه نیز که مرجع فکری گروههای تکفیری است، درباره آیه مد نظر معتقد است حواریون در قدرت خداوند شک داشتند.[8]
خداوند متعال در ادامه این آیات سخن مهمی را متذکر میشود و میفرماید: «إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیکمْ فَمَنْ یکفُرْ بَعْدُ مِنْکمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ اَلْعالَمِینَ؛[9] من مائدهٔ آسمانی را میفرستم، اما اگر کسی از شما بعد از اینکه مائده آسمانی نازل شد، کافر شود او را چنان عذابی میکنم که هیچکس را عذاب نکرده باشم». در این قسمت از آیات، خداوند انسانها را تهدید میکند که اگر کسی بعد از اینکه معجزه را دید و حجت بر او تمام شد حق را قبول نکند او را عذاب میکند.[10]
از آنچه درباره این آیه گفته شد نتیجه میگیریم که: 1. خداوند جهل را عذر دانسته و برای برطرفکردن آن معجزهای را فرستاده (مائدهٔ آسمانی) تا به این وسیله اتمام حجت کرده باشد؛ 2. بعد از اتمام حجت وعدهٔ عذاب داده شده است که بر این مطلب دلالت دارد که با اتمام حجت عذر کسی پذیرفته نمی شود.
پی نوشت:
[1]. مائده: 112-113.
[2]. بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج2، ص110؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج6، ص364؛ شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج2، ص105.
[3]. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج1، ص693؛ رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج12، ص462.
[4]. مائده: 111.
[5]. رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج12، ص462.
[6]. ابن حزم، علی ابن احمد، الفصل فی الملل والاهوا، ج3، ص141.
[7]. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج4، ص56.
[8]. ابن تیمیه، احمد ابن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج20، ص36 و ج8، ص374.
[9]. مائده: 115.
[10]. ابن حزم، علی ابن احمد، الفصل فی الملل والاهوا، ج3، ص141.
|