پاسخ:
اصطلاحِ کفر و کافر از واژگانِ پرکاربردِ وهابیان است. اینان هر گاه عقاید مسلمانی را قبول نداشته باشند، به کفر و زندقه و ارتداد نسبت داده و او را نه تنها از اسلام خارج میکنند، بلکه از مشرکان جاهلیت نیز بدتر میدانند. این عمل باعث اختلاف و تشتّت فراوانی بین مسلمانان شده و سبب درگیری و قتل و غارت بین آنان گردیده است، از این رو جا دارد که واژه کفر و ضد آن؛ یعنی ایمان را به خوبی ریشهیابی کنیم.
ایمان در لغت و اصطلاح
خلیل بن احمد میگوید: ایمان؛ یعنی تصدیق نمودن و مؤمن؛ یعنی تصدیقکننده. و اصل آن از ماده «أمن» ضدّ خوف است.[1] از کلمات ابن منظور در «لسان العرب» استفاده میشود که ایمان دو استعمال دارد: یکی ضدّ کفر، و دیگری تصدیق، ضدّ تکذیب.[2] و در اصطلاح: ایمان به معنای تصدیق قلبی است با اقرار به زبان، لذا عمل جزء آن نیست، بلکه شرط کمال ایمان است.
این معنا مؤیّد مرجئه - که قائل هستند عمل اهمیتی ندارد - نیست، بلکه هدف از این تعریف آن است که بگوید: آنچه انسان را از کفر به ایمان متحوّل کرده و حکم به احترام جان و مالش میدهد تصدیق قلبی است، در صورتی که با اقرار به زبان در صورت امکان مقرون گردد. امّا آنچه که انسان را از جهنم نجات میدهد تصدیق توأم با عمل است. و شاهد این مطلب که عمل جزء ایمان نیست، آیات و روایات است:
1 - خداوند متعال عمل صالح را عطف بر ایمان کرده است، آنجا که میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ»؛ «همانا کسانی که ایمان آورده و عمل صالح بهجای آوردهاند.» و میدانیم که مقتضای عطف، مغایرت بین معطوف و معطوف علیه است. و اگر عمل داخل در ایمان باشد در اینجا تکرار لازم میآید.
2 - هم چنین میفرماید: «وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ»؛«و هر کس که عمل صالح انجام دهد؛ در حالی که مؤمن است.» که از این آیه نیز مغایرت بین عمل و ایمان در مفهوم استفاده میشود.
3 - و نیز خداوند متعال میفرماید: «وَإِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی اْلأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ»: «و اگر دو طایفه از اهل ایمان به قتال و دشمنی برخیزند، شما مؤمنان در میان آنان، صلح برقرار کنید، و اگر یک قوم بر دیگری ظلم کرد با آن طایفه ظالم قتال کنید، تا به فرمان خدا بازآید.» مشاهده مینماییم که در این آیه خداوند مؤمن را بر گروه معصیتکار و ظالم اطلاق کرده است.
4 - و در آیه دیگری میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ»؛ «ای مؤمنین! تقوا پیشه کرده و همراه با صادقین باشید.» در این آیه خداوند مؤمنین را به تقوای الهی؛ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات امر نموده است.
5- از برخی آیات نیز استفاده میشود که محلّ ایمان قلب است. خداوند میفرماید: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ اْلإِیمانَ»؛ «آنان کسانی هستند که خدا بر دلهایشان نور ایمان نگاشته است.» در جایی دیگر میفرماید: «وَلَمّا یَدْخُلِ اْلإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ»؛ «و هنوز ایمان در دلهایتان داخل نشده است.»
6- بخاری به سند خود از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده که در روز خیبر فرمود: «به طور حتم پرچم را به دست کسی میسپارم که او خدا و رسول را دوست دارد و خداوند به دست او فتح و پیروزی قرار خواهد داد.
عمر بن خطّاب گفت: «هیچ زمانی به مانند آن وقت امارت را دوست نداشتم. انتظار میکشیدم که پیامبرصلی الله علیه وآله مرا صدا زند. رسول خدا علی بن ابی طالب را خواست، آنگاه پرچم را به او داد و فرمود: پیش برو و به چیزی توجّه نکن تا اینکه خداوند به دست تو فتح و پیروزی حاصل کند. علی مقداری حرکت کرد، سپس متوقف شد و صدا زد: ای رسول خدا! تا کجا با آنان بجنگم؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: با آنان قتال کن تا شهادت به وحدانیت خدا و نبوت من دهند. و اگر اینچنین کردند خون و اموالشان محفوظ خواهد بود».[3] 7 - شیخ صدوقرحمه الله به سند صحیح از امام صادقعلیه السلام نقل میکند که فرمود: «شهادت به وحدانیت خدا و نبوت پیامبرصلی الله علیه وآله و اقرار به طاعت و معرفت امام، کمتر چیزی است که انسان را به ایمان میرساند»[4]
کفر در لغت و اصطلاح
کفر» در لغت به معنای ستر و پوشاندن است. و کشاورز را نیز کافر میگویند؛ زیرا دانه را در خاک پنهان میسازد. خداوند متعال میفرماید: «کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ»: (در مثل مانند بارانی است که رویش آن، برزگر را به تعجب وامیدارد)
و در اصطلاح: کفر به معنای ایمان نیاوردن به چیزی است که از شأنش ایمان آوردن به آن است؛ مثل عدم ایمان به خدا و توحید و نبوت پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله و روز قیامت.
قاضی ایجی میگوید: «کفر خلاف ایمان است و آن نزد ما عبارت است از تصدیق نکردن پیامبرصلی الله علیه وآله در برخی از اموری که علم حاصل شده که از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله رسیده است».[5]
ابن میثم بحرانی میگوید: «کفر عبارت است از انکار صدق پیامبرصلی الله علیه وآله و انکار چیزی که علم داریم از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله رسیده است». [6]
فاضل مقداد نیز میگوید: «کفر در اصطلاح عبارت است از انکار چیزی که علم ضروری حاصل شده که از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله است». [7]
سید یزدیرحمه الله به اموری که رسول خداصلی الله علیه وآله به آن خبر داده اشاره کرده، میفرماید: «کافر کسی است که منکر الوهیت یا توحید یا رسالت یا یکی از ضروریات دین شود، با توجّه به اینکه ضروری است، به طوری که انکارش به انکار رسالت منجر شود»[8]
اقسام کفر
متکلمان و صاحبان معاجم برای کفر اقسامی را ذکر کردهاند:
1 - کفر انکار: یعنی کسی به قلب و زبانش به خدا و رسول کافر شود.
2 - کفر جحود: یعنی کسی به قلبش به خدا و رسول ایمان داشته باشد و آن دو را تصدیق کند، ولی به زبان آن را اقرار نکند، بلکه انکار نماید. همانگونه که خداوند متعال میفرماید: «وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ»؛«با آنکه پیش نفس خود به یقین میدانستند - باز از کبر و نخوت و ستمگری - انکار آن کردند.»
3 - کفر عناد: این که به قلب بشناسد، و به زبان اقرار کند، ولی از روی عناد و حسد به آن متدیّن نشود.
4 - کفر نفاق: این که به زبان اقرار کند، ولی به قلب معتقد نباشد، همانند منافق.[9]
تکفیر اهل قبله
در مباحث گذشته به اموری اشاره نمودیم که ایمان به آنها واجب است و با عدم ایمان به آنها، انسان داخل کفر میشود. با این بحث به خوبی روشن میشود که صحیح نیست فرقهای از فرق اسلامی را داخل در کفر نمود، مادامی که اعتراف به شهادتین نموده، و ضرورتی از ضروریات دین را انکار نمیکنند.
این مطلب از اموری است که هر کسی کوچکترین توجّهی به شریعت اسلامی داشته باشد از آن اطلاع دارد، ولو معاشرت زیادی با مسلمانان نداشته باشد. لکن - مع الاسف - مشاهده میشود که چگونه به سبب برخی از مسائل اختلافی، تعدادی از مذاهب سایر مسلمانان را تکفیر کرده و به جان آنان میافتند. کاری که مورد خشنودی استکبار و استعمار شده و از این راه استیلای خود را بر مسلمین ادامه میدهند.
جمهور فقیهان و متکلمان بر این باورند که کسی حق ندارد دیگری را که اهل قبله است و به طرف آن نماز میخواند، با اقرار به شهادتین و عدم انکار ضرورتی از ضروریات دین، تکفیر نماید:
1 - قاضی سبکی میگوید: «اقدام بر تکفیر مؤمنین جداً دشوار است. و هر کسی که در قلبش ایمان است، تکفیر اهل هوا و بدعت را دشوار میشمرد، در صورتی که اقرار به شهادتین دارد؛ زیرا تکفیر امری دشوار و خطیر است».[10]
2 - قاضی ایجی میگوید: «جمهور متکلمین و فقیهان بر این امر اتفاق دارند که نمیتوان احدی از اهل قبله را تکفیر نمود...».[11]
3 - تفتازانی میگوید: «مخالف حقّ، از اهل قبله کافر نیست؛ مادامی که ضرورتی از ضروریات دین را مخالفت نکند؛ مثل حدوث عالم، حشر اجساد» [12]
پی نوشت:
ترتیب العین ص 56
لسان العرب ج13 ص 21
صحیح بخاری ج1 ص 10 کتاب الایمان ؛صحیح مسلم ج7 ص 17 باب فضائل علی علیه السلام
بحارالانوار ج 66 ص 16 به نقل از معانی الاخبار صدوق.
المواقف 388
قواعد المرام ص 171
ارشادالطالبین ص 433
العروه الوثقی کتاب طهارت مبحث النجاسات
تاج العروس ج3 ص 254.لسان العرب ج5 ص 144
الیواقیت و الجواهر ص 58
المواقف ص 392
شرح المقاصد ج5 ص 227
|