آن چه پرده از شخصیت علمی فرد بر می دارد، آثار و کاوش های علمی وی، یا استادان و شاگرانی هستند که به او منتسب اند. محمد بن عبدالوهاب برخلاف سلف خود ـ ابن تیمیه ـ در هر دو زمینه با فقر شدیدی روبه روست.
به این معنا که ابن تیمیه نویسنده ی پرکاری بود و شاگرانی چون ابن قیم و ابن کثیر از خود برجای گذاشت و در فهرسات استادان خود نیز نام برخی از بزرگان را یدک می کشید؛ اما محمد بن عبدالوهاب، نه تنها در زمینه ی تألیف اثر قابل توجهی از خود به جای نگذاشت، بلکه میزان تحصیل و تأثیرات علمی وی نیز کاملاً در هاله ای از ابهام است. بنابراین اگر برای ارزیابی شخصیت علمی ابن تیمیه، نیازمند مراجعه به آثار وی و بررسی آن ها هستیم، محمد بن عبدالوهاب، از این نظر کاملاً پژوهشگر را بی نیاز می کند؛ زیرا اثر علمی خاصی ندارد که نیازمند بررسی و ارزیابی باشد و آن چه موجب تداوم دعوت وی شده است، صرفاً استفاده از شمشیر و قدرت سیاسی آل سعود و انگلستان بوده است.
در مورد تحصیلات مقدماتی وی، از دو شخصیت وی بیش تر نام برده شده است؛ نخستین و شاید مهم ترین فردی که عهده دار تحصیل وی بوده است، پدر اوست که در شهر عیینه در سال های نخستین زندگی اش، قرآن و فقه حنبلی را به وی آموخت. هم چنین گفته اند که جدش شیخ سلیمان، از عالمان به نام منطقه، در آموزش او سهیم بود. در این باره که تحصیلات وی در سال های جوانی ـ جدا از فقه قرآن ـ در چه زمینه ای بود، میان پیروان او و دیگر مسلمانان اختلاف هایی زیادی وجود دارد. شاگردان و نزدیکان وی بر این باورند که در عیینه و نزد پدر و پدر بزرگش، شیخ سلیمان، حدیث و نظرات علما را در اصول اسلامی آموخته است، و ذهن و ذکاوتی قوی داشت که پدر را به تعجب واداشته بود.[1] چنین سخنانی را ابن غنام می گوید: وی نخستین تاریخ نگار وهابیت است و از ارادتمندان و ملارمان رکاب محمد بن عبدالوهاب و بسیار مقید به اصول و مبانی اوست. هم چنین ابن بشر نیز در «عنوان المجد فی تاریخ النجد» چنین سخنانی گفته است. در دوره ی معاصر نیز افرادی مانند «بن باز» در کتاب «الامام محمد بن عبدالوهاب، دعوته و سیرته»، «آل ابوطامی» در کتاب «ترجمة الامام محمد بن عبدالوهاب» .. چنین راهی را رفته اند.[2]
در مقابل پژوهشگرانی هستند که دیدگاه کاملاً متضادی را ارئه می کنند؛ مانند «ذینی دحلان»، عالم و فقه حنبلی، و «صدقی زهاوی»، که معتقدند در این دوره، وی به خواندن احوال پیامبران دروغین و شیوه ی تبلیغ و دعوت آن ها پرداخته است:
" شیخ در جوانی غالباً به مطالعه ی زندگی نامه ی کسانی که مدعی نبوت شده بودند، مانند مسیلمه ی کذاب و اسود عنسی و طلیحه ی اسدی، علاقه ی خاصی داشت."[3] شاید بار نخست این گونه به نظر آید که مخالفان وی به دلیل دشمنی با او، چنین گفته اند؛ اما با نگاه به ماهیت و محتوای دعوت و چگونگی برخورد وی با مخالفان، و از سوی دیگر،
حکم تکفیر وی درباره ی دیگر مسلمانان، چنین فرضیه ای کاملاً تأیید می شود، زیرا روش و محتوایی که وی در دعوت خود به کار گرفته است، به روش و محتوای مدعیان دروغین بسیار شباهت دارد. میان وی و افرادی همانند «مسیلمه ی کذاب»، و در دوران حاضر، «میرزا حسن علی نوری»، در بهائیت و «میرزا غلام احمد خان قادیانی»، در فرقه ضالّه ی قادیانه، همسانی های بسیاری دیده می شود.
وی مدتی را در مکه و مدینه به تحصیل پرداخته بود و پس از مدتی نیز در عراق به درس اشتغال داشت. گفته اند در حرمین شاگرد «عبدالله بن ابراهیم بن سیف»، «محمد بن سلیمان کردی»، «شیخ علی افندی داغستانی»، «شیخ اسماعیل عجلونی»، و « شیخ عبداللطیف العفالقی الاحسائی» بود هم چنین در میان مشایخ وی در مدینه، از «محمد حیات سندی»، نام برده شده است. پس از آن به بصره سفر کرد و در آن جا نیز به تحصیل علم پرداخت. در آن جا از شخصی به نام «شیخ محمد مجموعی»، نام برده اند. در این شهر نیز به دلیل عقاید انحرافی اش، مردم و علما بر او شوریدند و او را از این سرزمین بیرون راندند. وی مدتی را نیز در «احسا» گذراند و سرانجام، در سال 1140ق (1105ش.) به حریمله بازگشت؛ جایی که پدر پس از اخراج از عیینه، در آن جا به کار قضاوت مشغول بود.
اگر به همه ی کتاب ها یی که به زندگی نامه ی علمی محمد بن عبدالوهاب پرداخته اند مراجعه شود، بیش از آن چه در این سطور گفته شد، یافت نمی شود. جالب این که حتی تراجمی که عالمان بزرگ وهابی، مانند «بن باز» نگاشته اند، هیچ گونه توضیحی درباره ی چگونگی و شرح تحصیل وی در عیینه، مکه و مدینه، و بصره ارائه نمی کند. با توجه به تعداد کم استادان وی هیچ گونه توضیحی درباره ی تحصیلات وی حدیث را نزد «شیخ عبدالله بن سیف» خوانده است. هر چند وهابیان کوشیده اند از کوچک ترین ویژگی های شخصی محمد بن عبدالوهاب کوهی بسازند، اما درباره ی تحصیلات وی، به دلیل نبود منابع، نتوانسته اند شرح تفصیلی از روند و مراحل مختلف تحصیلی وی ذکر کنند و در این زمینه به کلیاتی کلیشه ای و تعریف هایی عام بسنده کرده اند. حتی تاریخ دقیق حضور وی در مکه و مدینه، وشرکت در درس های رایج آن زمان به درستی مشخص نیست و با شک و تردید بیان می شود.[4]
از سوی دیگر وهابیان قائلند که استادان ابن عبدالوهاب همواره وی را به دلیل هوش و ذکاوت زیاد و نیز قدرت علمی ستوده اند و درباره ی او اظهار شگفتی کرده اند.[5] اما برخلاف این نظریه، دیدگاه های دیگری نیز وجود دارد که نشانگر اظهار نگرانی عمیق استادان وی از آینده ی اوست.[6] هم چنین زینی دحلان مدعی است که نامه ای را یافته است که در آن، محمد بن سلیمان کردی، استاد وی، بر محمد بن عبدالوهاب خرده گرفته و او را از تکفیر مسلمانان بازداشته است.[7] جالب این که خود ابن عبدالوهاب بر این امر اقرار کرده است؛ او در یکی از نامه هایش پس از آن که خود را منجی مردم از شرک می شمارد، تصریح می کند که هیچ یک از مشایخ او توحید را نمی شناخته اند و معنی «لا اله الاّ الله» را نمی فهمیده اند.[8] چنین اقراری، نشانگر عمق شکاف میان اندیشه ی وی با استادانش می باشد. هم چنین پدرش اختلاف های عمیقی وجود داشت؛ تا ان جا که محمد جرأت نکرد در زمان حیات پدر، دعوت خود را آشکار کند.[9]
وهابیان کوشیده اند درباره ی دوره ی تحصیلی محمد بن عبدالوهاب در مکه و مدینه، و پس از آن در بصره بزرگ نمایی کنند؛ اما پس از بازگشت وی در سال 1140 ق. 1105ش. به حریمله که در آن زمان در برابر شهرهای بزرگی مانند مکه و مدینه، روستایی بیش به شمار نمی آمد، هرگز از وی به عنوان عالمی بزرگ در این منطقه ی کوچک یاد نشده است. حتی پدرش که عالم محلی منطقه بوده و در ردیف عالمان بزرگ حنبلیان قرار ندارد، از نظر علمی بر وی برتری دارد و از این سال تا سال های آغازین دهه یپنجاه که پدرش از دنیا می رود، همواره از وی به عنوان استاد محمد نام برده می شود، پس از دعوت نیز هرگز قدرت اندیشه و افکار وی نبود که مکتب انحرافی وی را می گستراند، بلکه قدرت شمشیر و استیلای سیاسی عامل رشد وی بود.[10]
از سوی دیگر، اگر از نظر تاریخی نیز وضعیت محمد بن عبدالوهاب را بررسی کنیم؛ خواهیم دید که وی در سال 1115ق. 1081ش. به دنیا آمده و در سال 1140ق. 1105ش. به حریمله بازگشت. اگر مسافرت او در سال 1135ق. 1101ش. اتفاق افتاده باشد مدت اقامت وی در مکه و مدینه و بصره کوتاه بوده و فرصت فراگیری و استفاده ی علمی از حوزه های علمی برایش چندان میسر نبوده است. پس از بازگشت به حریمله نیز به جز سالهایی که در دوران پدر بوده است، بقیه ی ایام را صرف جنگ و جدال با مسلمانان و کشورگشایی کرده است؛ بنابراین بعید به نظر می رسد که فرصت چندانی برای فراگیری و بهرمندی از علوم مختلف را دارا بوده باشد.
هم چنین محمد بن عبدالوهاب برخلاف ابن تیمیه، هرگز نتوانست شاگردی را تربیت کند که در تاریخ نامش ماندگار شود، و در میان مخالفان وی، در این باره که وی شاگرد ویژه ای نداشته است اتفاق نظر وجود دارد.
پی نوشت:
[1] . حسین بن غنام، «تاریخ نجد»، ص 81.
[2] . در سال های اخیر، در مراکز علمی و دانشگاهی عربستان، پژوهش ها و پایان نامه های بسیاری در زمینه ی زندگی نامه و مقام علمی محمد بن عبدالوهاب نگاشته شده است که همه ی آن ها تقریباً یک هدف را دنبال می کنند و آن، مبالغه گویی در مقام علمی و جایگاه وی، و جبران ضعف و آثر و پیشینه ی تحصیلی و تدریسی اوست؛ کتاب هایی هم چون؛ احمد بن عبدالغفور عطار، «محمد بن عبدالوهاب»، عیدالعزیز سید الأهل، «داعیة التوحید محمد بن عبدالوهاب»؛ أمین سعید، «سیرة الامام محمد بن عبدالوهاب»، احمد بن حجر آل ابوطامی، «الشیخ محمد بن عبدالوهاب»؛ عبدالله صالح العثیمین، «الشیخ محمد بن عبدالوهاب»، حیاته و فکره»؛ و عبدالله بن سعد الرویشد، «الإمام الشیخ محمد بن عبدالوهاب فی التاریخ».
[3] . صدقی الزهاوی، «الفجر صادق»، ص 14؛ احمد زینی دحلان، «الدر السنیة»، ص 50.
[4] . ر. ک: عبدالعزیز عبدالله بن باز، «الامام محمد بن عبدالوهاب، دعوته و سیرته»، »، احمد بن حجر آل ابوطامی، «الشیخ محمد بن عبدالوهاب، عقیدته السلفیه و دعوته الاصلاحیه»، ابوعبدالله ذهبی، «سیرة الامام محمد بن عبدالوهاب رحمه الله»، محمد امین فرشوخ، نمحمد بن عبدالوهاب». همه ی این منابع در سایت «سیدالفوائد» موجود است.
[5] . حسین بن غنام، «تایخ نجد»، ص 81؛ عثمان بن عبدالله ابن بشر، «عنوان المجد فی التاریخ النجد»، ج 1، ص 33.
[6] . جعفر سبحانی، «البحوث فی الملل و النحل»، ج 4 ص 334 و 335؛ صدقی الزهاوی، «الفجر صادق»، ص 14؛ احمد زینی دحلان «فتنة الوهابیة»، ص 4؛ امین عاملی، «کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، ص 7؛ سید مرتضی رضوی، «ماضی الوهابیین و حاضرهم»، ص 36.
[7] . احمد زینی دحلان، «الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة»، ص 38 تا 39.
[8] . عبدالله بسام، «علماء نجد خلال ثمانیة قرون»، ص309.
[9] . محمود شکری آلوسی، «تاریخ نجد»، ص 113؛ عثمان بن عبدالله ابن بشر، «عنوان المجد فی تاریخ النجد»، ص 37.
[10] . در این زمینه توضیحات بیش تری خواهد آمد
برگرفته از سایت : http://alwahabiyah.com
|