وهابیت نه تنها وجود مجاز درقرآن را منكرند، بلكه تقسيم لغت به حقيقت و مجاز را نيز بدعت دانسته اند، چنان که ابن تیمیه می گويد: «تقسيم لغت به حقيقت و مجاز بدعت جديدي است كه ايجاد شده است كه سلف در اين باره چيزي نگفته اند ولي خلف در باره حقيقت و مجاز دو قول دارند»
کلام از حیث استعمال به حقیقت و مجاز تقسیم می شود. اگر لفظ در معنای موضوع له استعمال شود به آن حقیقت گفته می شود و زمانی که لفظ در غیر معنای حقیقی استعمال شود صحبت از مجاز پیش می آید.
وهابیت نه تنها وجود مجاز درقرآن را منكرند، بلكه تقسيم لغت به حقيقت و مجاز را نيز بدعت دانسته اند، چنان که ابن تیمیه می گويد: «تقسيم لغت به حقيقت و مجاز بدعت جديدي است كه ايجاد شده است كه سلف در اين باره چيزي نگفته اند ولي خلف در باره حقيقت و مجاز دو قول دارند»[1]
ابن قیم نیز در این باره می گوید: «مجاز طاغوتی است که متأخران و معطِّله برای تعطیل حقائق اسماء و صفات الهی به آن پناه برده اند»[2]
سلفیان معاصر نیز به پیروی از سلف خود تقسیم مذکور را نپذیرفته اند، و معتقدند مجاز مطلقاً در لغت و قرآن وجود ندارد.[3]
ولی جمهور علما معتقدند مجاز نه تنها از جنبه های بلاغی لغت عرب است، بلکه در قرآن نیز به کار رفته است،[4] و بهترین دلیل، وقوع آن در قرآن است[5] که بسیار زیاد است، چنان که سیوطی می گوید: «عزالدین بن عبدالسلام کتابی در این باره تدوین کرده که من آن را تلخیص کرده و مجاز الفرسان الی مجاز القرآن نامیده ام»[6] مثلاً در این آیه شریفه که می فرماید: «فَأُمُّهُ هاوِیةٌ»[7] آیه مجازاً به هاویه، که نام جهنم است، اطلاق مادر کرده است و این می رساند که در جهنم، آتش مانند مادر که تمامی امور فرزندش را بر عهده می گیرد، کافران را در خود به آغوش می گیرد. یا در این آیه شریفه «نِساؤُکمْ حَرْثٌ لَکمْ»[8] که قرآن مجازاً به زنان اطلاق زمین کشاورزی می کند به این سبب است که بگوید همان گونه که با زمین کشاورزی خود رفتار می کنید و هر آنچه در زمین خود بکارید برداشت می کنید، زنان شما نیز مانند زمین کشاورزی هستند.
دلیل دیگری که برای اثبات مجاز در قرآن می توان از آن استفاده کرد، آیه شریفه «کلُّ شَیءٍ هَالِک إِلَّا وَجْهَهُ»[9]است، به این بیان که طبق نظر وهابیت در نفی مجاز و حمل آیات بر معانی حقیقی شان، خداوند می فرماید: «همه چیز از بین می رود مگر صورت او». از طرف دیگر، خداوند متعال برای خود دست، پا، ساق و دیگر صفات لایق ذاتش را، اثبات کرده است. با در نظر گرفتن این مطلب باید گفت اگر ما «وجه» را بر معنای حقیقی خود حمل کنیم همه چیز در قیامت از بین می رود، مگر صورت خداوند. پس برای اینکه به این مشکل برنخوریم باید برای وجه معنایی غیر از معنای ظاهری آن در نظر بگیریم و این همان مجاز نزد قائلان به آن است.
با اینکه سلفیه معتقد است نه در لغت و نه در قرآن مجاز وجود ندارد و هر آنچه هست حقیقت است، ولی می بینیم که خود در کلامشان دچارمجازگویی شده اند و از آن استفاده کرده اند. از برجسته ترین این افراد ابن تیمیه است، که درباره معیت و قرب خداوند به بندگان چهار نظریه نقل می کند و به نظریه چهارم معتقد می شود که منظور از معیت، علم خداوند متعال است و این نظر را به ائمه دین نسبت می دهد و می گوید ایشان به تمام آنچه در کتاب و سنت آمده است ایمان داشتند و معتقد بودند که خداوند در بالای آسمان ها قرار دارد و از مخلوقات دور است و مخلوقات نیز از خدا دور هستند ولی با وجود این خداوند با علمش به عموم بندگان و با کمک و تأیید و کفایت به انبیا و اولیا همراه است.[10] در حالی که می دانیم لفظ «مع» در لغت به معنای همراهی و مصاحبت است نه به معنای علم که ابن تیمیه از آن نام می برد.
با توجه به مطالب فوق، به این نتیجه می رسیم که اعتقاد وهابیت به نفی مجاز در لغت و قرآن اعتقاد باطلی است، زیرا ادله فراوانی بر وجود مجاز در لغت و قرآن دلالت دارد، که برای مطالعه بیشتر در این زمینه، به مقاله «بررسی و نقد دیدگاه سلفیان در خصوص مجاز» مراجعه کنید.
پی نوشت:
[1] - ابن تیمیه، الایمان، ص 95.
[2] - ابن قیم جوزیة، محمد بن أبی بکر، مختصر الصواعق المرسلة، ص285.
[3] - ابن عثیمین، محمد بن صالح، الأصول من علم الأصول، ص22-19.
[4] - سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج3، ص120.
[5] - ابن عبدالقوی، سلیمان، شرح مختصر الروضة، ج2، ص28.
[6] - سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج3، ص120.
[7] - سوره قارعه، آیه 9.
[8] - سوره بقره، آیه 223.
[9] - سوره قصص، آیه 88.
[10] - ابن تیمیه، احمد، مجموع فتاوی، ج5، ص126.
برگرفته از سایت : http://alwahabiyah.com
|