مرز بين تروريسم و جهاد، مبتنى بر عدم مشروعيت تروريسم و مشروعيت جهاد از ديدگاه اسلام مىباشد. براى دستيابى به پاسخى صريح و شفاف، ابتدا لازم است به صورت جداگانه يك بحث مفهومشناختى در مورد اين مفاهيم ارائه و جايگاه هر كدام را در متون و منابع اسلامى مورد بررسى قرار دهيم.
مرز بين تروريسم و جهاد، مبتنى بر عدم مشروعيت تروريسم و مشروعيت جهاد از ديدگاه اسلام مىباشد. براى دستيابى به پاسخى صريح و شفاف، ابتدا لازم است به صورت جداگانه يك بحث مفهومشناختى در مورد اين مفاهيم ارائه و جايگاه هر كدام را در متون و منابع اسلامى مورد بررسى قرار دهيم.
بخش اول - بررسى تروريسم از ديدگاه اسلام:
ديويد آرون شوارتز در مقالهى نخست عنوان «تروريسم بينالملل و حقوق اسلامى» مىنويسد: «توجه قضايى صحيح به اين پديده، نبايد به يك معناى منحصرا غربى از قانونيت محدود شود. غرب براى فهم كامل و در نهايت كنترل تروريسم بينالمللى، نخست بايد تحقيق كند كه نظريه حقوق اسلامى؛ يعنى، شريعت، چگونه ترور، خشونت را به مفهوم كشيده و به چه نحو به آن پاسخ داده است»، (مجله سياست خارجى، سال هفتم، تابستان و پاييز 1372، شماره 2 و 3، ص 430) .
بر اين اساس براى روشن شدن مطلب، ابتدا لازم است كه مسأله «ترور» در ادبيات غرب و در ادبيات اسلامى، مورد بررسى قرار گيرد.
الف) ترور(Terror) در ادبيات غرب:
ترور در فرهنگنامههاى غربى عبارت است از: «رفتار اجبارآفرين فردى يا دستهجمعى با به كارگيرى استراتژىهاى خشونتبار همراه با ترس و وحشت كه با يك هدف و انگيزه سياسى و قدرتطلبى صورت مىگيرد»، (همان، ص 431) . در هر صورت مفهوم ترور در ادبيات غرب، مفهومى بسيار مبهم است كه هر كشور براساس منافع خود، تعريفى از آن ارائه داده و اين خود اختلاف بر سر مصاديق را پديد آورده است؛ مثلاً آيا اقدامات خشونتبارى كه همه گروههاى محروم از حق تعيين سرنوشت، مرتكب مىشوند - حتى در صورتى كه اين خشونت متوجه غير نظاميان نباشد - مشمول مفهوم تروريسم است؟ آيا فلسطينىهايى كه از همه حقوق خود محروم شدهاند و بدينوسيله پاسخ اسرائيل را مىدهند محكوماند و در نتيجه بايد تسليم تجاوزگران اسرائيل شوند و يا آن كه منشأ اين اقدامات خشونتبار را دولت متجاوز اسرائيل و كلاً دولتهايى كه به ناحق مردم را از حق تعيين سرنوشت خود محروم كردهاند، دانست.
ب ) ترور در ادبيات اسلامى:
در ادبيات اسلامى اين واژه مترادف با كلمه «فتك» به معناى كشتن غافلگيرانه آورده شده است، (محمدى رىشهرى، ميزانالحكمه، ج 9، ص 4508) .
از نظر فقه اسلامى مىتوان گفت:
1- كشتن انسانهاى بىگناه - از هر فرقه يا مذهب و در هر مكانى كه باشد - حرام است. مقام معظم رهبرى (درخصوص حادثه 11 سپتامبر نيويورك و واشنگتن و انهدام مركز تجارت جهانى و پنتاگون - كه منجر به كشتار انسانهاى بىگناه زيادى شده است) در ديدار مسؤولان نهاد نمايندگى ولىفقيه و مديران گروههاى معارف اسلامى دانشگاههاى سراسر كشور، با اشاره به حوادث اخير آمريكا و ديدگاه اسلام در محكوميت هرگونه قتل عام در كشتار انسانهاى بىدفاع اعم از مسلمان، مسيحى و افراد ديگر، در هر مكان و با هر وسيله و سلاحى اعم از بمب اتم، موشك دوربرد و سلاحهاى ميكروبى و شيميايى و يا هواپيماى مسافرى و جنگى، از جانب هر سازمان يا كشورى و يا افراد نفوذى تصريح كردند: تفاوتى ندارد كه اين كشتار در هيروشيما و يا ناكازاكى، در قانا و يا صبرا و شتيلا، در ديرياسين و يا بوسنى و كوزوو، در عراق و يا در نيويورك و واشنگتن باشد». لذا روايت منقول از رسول خدا(ص) كه فرمودند «الايمان قيد الفتك» يا «الاسلام قيد الفتك؛ ايمان يا اسلام مانع كشتن به نحو غافلگيرانه است، (محمدى رىشهرى، ميزانالحكمه، ج 9، ص 4509). به فرض صحت آن (زيرا روايت با توجه به لحاظ راوى آن كه ابوهريره است ضعيفالسند مىباشد) مربوط به همين مورد است. البته اطلاق اين روايت با توجه به ادله ديگر كه خواهد آمد مقيد مىشود.
2- افرادى به دليل جرمى كه مرتكب شدهاند، مهدورالدم شناخته مىشوند. كشتن اين افراد براساس ضوابطى واجب مىگردد. جرم آنها ممكن است شركت در جنگ عليه مسلمين و نظام اسلامى باشد (كفار حربى) و يا توطئه عليه مقدسات اسلامى. مثلاً ناسزا گفتن به پيامبر(ص) و ائمه(ع) و يا اذيت و آزار آنان و يا شركت فعال در تحكيم پايههاى حكومت طاغوتى و ستمگر كه دستهاى آن به خون هزاران مسلمان بىگناه آلوده است. اين كه از مسلمات تاريخ اسلام است كه رسول مكرم اسلام(ص) در جريان فتح مكه پيش از آن كه لشكريان اسلام وارد شاهراههاى مكه شوند، تمام فرماندهان را احضار نموده، خطاب به آنان فرمود: تمام كوشش من اين است كه فتح مكه بدون خونريزى صورت گيرد، لذا از كشتن افراد غيرمزاحم بايد خوددارى شود. ولى بايد ده نفر ذيل را هر كجا يافتيد ولو آن كه به پردههاى خانه خدا آويخته باشند، آنان را دستگير و بلافاصله اعدام كنيد. آن ده نفر عبارتند از: عكرمة ابن ابى جهل، هبار بن الاسود، عبدالله بن سعد ابى سرح، مقيس صبابه ليثى، حويرث بن نقيذ، عبدالله بن خطل، صفوان بن اميه، وحشى بن حرب (قاتل حمزه)، عبداللّهبن الزبيرى و حارثبن طلاطلة و چهار زن (از جمله آنان هند همسر ابوسفيان بود) دو نفر از آنان آوازخوان بوده و در مذمت رسول خدا(ص) سخنان زشت مىگفتند. تمام اين افراد به نحوى مجرم يا توطئهگر بودند و رسول خدا(ص) به حكم حكومتى دستور قتل آنان را صادر فرمودند. براى آگاهى بيشتر در اين باره ر.ك:
1- ابن هشام، السيرة النبوية، ج 4، بيروت، دارالقلم، صص 51 - 54
2- الطبرسى ابن على الفضل بن الحسن، مجمعالبيان فى تفسيرالقرآن، ج 9 و 10، بيروت، دارالمعرفة، 140ه، ص 848 (ذيل تفسير سورةالنصر)
3- القمى، عباس، سفينةالبحار، ج 7، پيشين، ص 17
4- واقدى، محمد بن عمر، مغازى، تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، ج 2، ترجمه: محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، 1366 ،ص 631
5- سبحانى، جعفر، فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام(ص)، تهران، نشر مشعر، چاپ هفتم، 1376، ص 443
نكتهاى كه بسيار حائز اهميت است، ساز و كار اجرايى اين مسأله است:
اولاً، اصل اين حكم، يك امر مخفى و پوشيده و سرى نيست. هرگاه ولىامر مسلمين تشخيص دهد كه فردى يا افرادى توطئهگرهستند و تحت تعقيب هستند و از كيفر اسلامى مىگريزند و يا در دسترس حكومت اسلامى نيست، به طور علنى و آشكار چنين دستورى را صادر خواهد كرد، همانگونه كه رسول مكرم اسلام(ص) فرمان اعدام افراد فوقالذكر را به وسيله فرماندهان به تمام سربازان اعلام نمود، (سبحانى، پيشين، ص 443) لذا هم همه لشكريان اسلامى مىدانستند كه چه كسانى بايد كشته شوند و هم كفار مىدانستند كه چه كسانى مهدورالدم هستند، (ر.ك: همه مدارك و منابع پيشين) لذا هرگز اين قضيه به معناى سلب امنيت از شهروندان حكومت اسلامى يا ديگران نخواهد بود، بلكه قاعده اوليه همانا حرمت جان و مال و ناموس و حفظ حقوق همه انسانها با هر مسلك و مذهب و اعتقادى است مگر آن كه مرتكب خيانت يا جرمى گرديده و در اين صورت نيز مسأله به روشنى بيان مىشود.
همانگونه كه حضرت امام به صراحت در مورد سلمان رشدى، اين حكم را صادر نموده و فرمودند: به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مىرسانم، مؤلف كتاب آيات شيطانى كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواى آن، محكوم به اعدام مىباشند. از مسلمانان غيور مىخواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند سريعا آنان را اعدام نمايند تا ديگر كسى جرأت نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود شهيد است «انشاءالله». ضمنا اگر كسى دسترسى به مؤلف كتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نمايد تا به جزاى اعمالش برسد، (ر.ك: صحيفه نور، ج 21، ص 86).
ثانيا، عموما در مواردى كه نياز به ضرب و جرح است، چند نكته را بايد مد نظر داشت:
الف) بايد به اذن و اجازه رهبرى آگاه اسلامى (پيامبر(ص) يا ائمه(ع) و يا در عصر غيبت، فقهاء عظام) صورت پذيرد، (الامام الموسوىالخمينى، السيد روح الله، التحريرالوسيله، ج 1، تهران، مکتبة العلمية الاسلاميه، ص 462 (مسأله 11 ذيل: القول فى مراتب الامر بالمعروف والنهى عن المنكر) .
ب ) در زمان وجود حكومت اسلامى، خود حكومت كه در رأس آن فقيهى آگاه، عادل و مدير و مدبر قرار دارد، اقدام قانونى به اين امر خواهد نمود. ولى هنگامى كه حكومت اسلامى و ولىفقيه نافذالرأى در سراسر بلاد وجود نداشته باشد، صدور اذن به وسيله هر يك از فقهاى عظام ممكن است.
ج ) اين اجازه ممكن است به جمع يا گروه خاصى با تحديد موارد آن واگذار گردد. مثلاً اصل تلاش براى نابودى حكومت طاغوتى سابق و كارگزاران آن در رأس برنامههاى مبارزاتى فقيه شامخ و بىبديل عصر؛ يعنى، حضرت امام خمينى قرار داشت و قهرا گروههاى مبارز كه خود را پايبند به مسائل شرعى مىدانستند مانند هيأت مؤتلفه و فدائيان اسلام به نحوى با پايگاه مرجعيت مرتبط بوده، قطعا حكم اعدام امثال هژبر، كسروى و... .
با كسب اجازه از مجتهد جامعالشرايط صورت مىگرفت و فتواى مجتهد و حكم ولى امر شرعى جهان نظر قانونى و معتبر در اسلام است و لذا ترورهايى كه صرفا به جهت مسايل سياسى و بدون پشتوانه احكام فقهى و يا بدون كسب اجازه از مقام مرجعيت صورت ميگرفت مانند ترورهايى كه توسط سازمان مجاهدين خلق يا كمونيستها، خارج از موازين و هنجارهاى شرع بوده، مورد قبول اسلام نبوده و نيست.
3- اما در مسأله ناسزاگويى به رسول مكرم اسلام(ص) و ائمه(ع) و نيز حضرت صديقه طاهره، حكمى جداگانه مقرر شده است.
براى آشنايى بيشتر با جزئيات بحث و فروع بيشتر آن از جمله دشنام دادن به انبياء ديگر(ع) ر.ك:
1- الفاضل اللنكرانى، آية الله العظمى الشيخ محمد، تفصيل الشريعة فى شرح تحريرالوسيله، كتاب الحدود، قم: المطبعة العلميه، 1406ه، صص 318 - 325.
2- الموسوى الاردبيلى، آيتاللهالعظمى السيد عبدالكريم، فقه الحدود والتعزيرات، قم، مركز النشر، مكتب الاعلام الاسلامى، 1413ه، صص 511 - 521.
خلاصه سخن آن كه اسلام با كشتار انسانهاى بىگناه با هر عنوان و نام، ترور يا غيرترور و با هر انگيزهاى سياسى يا مذهبى و... و از هر فرقهاى كه باشد مسيحى، يهودى يا مسلمان و در هر كجاى عالم كه باشند و با هر وسيلهاى مخالف است، بلكه اين كار جنايت است و بايد محكوم و عامل آن مجازات گردد.
بخش دوم - بررسى جهاد از ديدگاه اسلام:
در اسلام، جنگى مشروعيت دارد كه منطبق با مفهوم جهاد باشد. جهاد در اصل به معناى تلاش و كوشش است؛ ولى در فقه اسلامى جهاد دو مفهوم عام و خاص دارد. در معناى عام، هرگونه كوشش و مبارزه در راه خدا را جهاد گويند (مانند مبارزه با نفس يا جهاد اكبر). جهاد با اين معانى، فاقد جنبههاى نظامى است و اساسا در رابطه با پاسخ مورد نظر نيست. اما جهاد در معناى خاص، جنگ مقدس و يا مبارزه به خاطر دين و در راه حق و دفاع از آزادىهاى والاى اسلامى است. در قرآن كريم براى جهاد، بيشتر از واژه «قتال» استفاده شده است. اين مبارزه داراى ابعاد مختلف عقيدتى، نظامى، اقتصادى، سياسى و... است.
قرآن كريم تنها جهاد فى سبيل الله و يا قتال فى سبيل الله را جنگ مشروع مىداند «وقاتلوا فى سبيل الله الذين يقاتلونكم ولا تعتدوا»، (بقره، آيه 190) . امام على(ع) مىفرمايد: «ان افضل ما توسل به المتوسلون الى الله - سبحانه و تعالى - الايمان به و برسوله و الجهاد فى سبيله فانه ذروةُ الاسلام و كلمة الاخلاص فانها الفطرة»، (نهجالبلاغه، خطبه 109) .
گفتنى است كه جهاد يا قتال فى سبيل الله، داراى شرايط و مقررات ويژهاى است كه در آيات و روايات فراوان به آنها اشاره شده است:
الف) فلسفه و هدف جهاد در اسلام: جهاد در اسلام جنبه تدافعى دارد و خشونت مطلقى كه به اسلام نسبت مىدهند واقعيت ندارد. خداوند دستور مىدهد كه با حكمت و موعظه حسنه مردم را به حق فرا خوانيد: «ادع الى سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنه وجادلهم بالتى هى احسن»، (نحل، آيه 125) چرا كه اصولاً اعتقاد اكراهبردار نيست: «لا اكراه فى الدين قد تبين الرشد من الغى»، (بقره، آيه 256) .
از آن جا كه اسلام دين و آيين اجتماعى و عقيدتى است؛ بايد پيامهاى آسمانى خود را به گوش همه جهانيان برساند خداوند از پيامبر اكرم(ص) خواسته است كه: «و ما ارسلناك الاكافة للناس بشيرا و نذير؛ تو را به عنوان پيامبر مژدهبخش و هشداردهنده تمام بشريت رسالت داديم»، (سباء، آيه 28) .
اهداف نهايى اسلام در سطح جهانى عبارت است از:
1- تبليغ جهانبينى توحيد براساس آخرين وحى الهى و آسمانى به پيامبر گرامى اسلام.
2- اعتقاد به كرامت انسان و جانشينى او از خداوند در روى زمين.
3- انهدام و تخريب مبانى تفكر نژادپرستى و نژادگرايى و از بين بردن تبعيضات قومى و نژادى.
4- نابودى هرگونه ظلم و ستم و برقرارى نظام عدل و قسط و برادرى و اخوت.
5- تأسيس حكومت واحد جهانى بر مبناى شريعت و قوانين اجتماعى اسلام.
بنابراين از آن جا كه دين اسلام دين اجتماعى و سياسى است و قصد دفاع از حقوق انسانها را دارد، نمىتواند در مقابل ظلم و تعدى ساكت بنشينيد. قرآن كريم مىفرمايد: «اُذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير * الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا و لينصرن الله من
ينصره ان الله لقوى عزيز. الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة و امروا بالمعروف و نهو عن المنكر و لله عاقبة الامور»، (حج، آيات 41 - 38) .
بنابراين اگر دين تمام عيار و كامل باشد و بخواهد اهداف فرهنگى خود را محقق سازد، چارهاى جز پرداختن به ديگر شؤون اجتماعى (از قبيل شؤون سياسى، نظامى، اجتماعى و اقتصادى) ندارد. بنابراين اسلام هيچگاه افراد را مورد تهاجم قرار نمىدهد تا خود را به اجبار بر آنان تحميل كند. بلكه تنها نظامهاى كفر و شرك را كه نگهبانان ضوابط طبقاتى، عامل اصلى نابسامانىهاى اقتصادى و اجتماعى و مانع آگاهى انسانها مىباشند مورد تهاجم قرار مىدهد تا همه مردم را از تأثيرات گمراهكنندهاى كه فطرت آنان را فاسد ساخته و آزادى را از آنان مىگيرد بركنار سازد»، (سيد قطب، سيماى جهاد اسلامى، فلسفه جهاد در اسلام، ص 111) .
ب ) بررسى شرايط و مقررات جهاد در اسلام: جهاد و جنگ در اسلام، شرايط و مقررات ويژهاى دارد كه مجاهدان اسلام بايد آنها را فرا گرفته و مراعات كنند، از جمله:
1- مبادرت به جنگ ابتدايى مستلزم وجود امام يا نايب خاص او است.
2- ممنوعيت جنگ ابتدايى در ماهها و مكانهاى حرام. اسلام جنگيدن در ماههاى حرام يا ماههاى مقدس (رجب، ذيقعده،ذيحجه و محرم) و نيز جنگيدن در مسجد الحرام را منع كرده و مسلمانان را از مبادرت به جنگ در آنها برحذر داشته است، (توبه، آيه 5 وآيات 191 و 194 بقره) .
3- دعوت به اسلام قبل از جنگ ابتدايى. حضرت رسول اكرم(ص) در هر يك از لشكركشىهاى خود، به جنگجويان توصيه مىفرمود كه پيش از آن كه دشمن را به دين اسلام دعوت نكردهاند از هرگونه حملهاى خوددارى كنند و هميشه از صلح و آشتى درآيند. حضرت على(ع) در اين باره مىفرمايد: «پيامبر مرا روانه يمن كرد و فرمود: اى على! تا كسى را دعوت به اسلام نكردهاى با او نجنگ؛ به خدا قسم اگر خدا يك تن را به دست تو هدايت كند، بهتر از چيزهايى است كه خورشيد بر آن طلوع و غروب مىكند و
وظيفه تو اى على دوست داشتن و سرپرستى اوست»، (اصول كافى، ج 1، ص 335) .
4- شخص مجاهد قبل از پرداختن به جهاد با دشمن، بايد با نفس خود جهاد كند؛ يعنى، خودسازى نمايد و خود را از هرگونه هواهاى نفسانى و انگيزههاى شخصى و... تزكيه كند. اهميت اين مطلب تا حدى است كه در كتابهاى فقهى و حديثى مباحث جهاد نفس بيشتر از جهاد با دشمن مىباشد.
5- مجاهدان بايد از امام معصوم و يا نايب او فقيه جامعالشرايط اطاعت كنند و رهنمود بگيرند.
6- آموزش نظامى و جنگى. مجاهدان بايد آموزش ديده باشند.
7- مجاهدان بايد به قصد تقرب پيدا كردن به خدا و جلب رضايت الهى، جهاد كنند و مبارزه با هر قصد و نيت ديگرى باطل است و اگر كشته شود شهيد نيست.
8- اعطاى تأمين؛ يعنى، اگر فردى از كافران به مسلمين پناهنده شود، همه مىتوانند به او پناهندگى بدهند.
9- اگر يكى از كافران، به خيال اين كه به او امان دادهاند، وارد حدود مسلمين شود، او را نبايد كشت و بايد به محل اولش مراجعت داد.
10- كشتن زنان، اطفال، معلولان و نابينايان حرام است.
11- كشتار حيوانات اهلى دشمن مجاز نيست؛ مگر گاو، گوسفند و شتر (به اندازه رفع گرسنگى).
12- مثله كردن جنازههاى دشمن. يعنى بريدن بينى، لب، چشم و گوش آنان حرام است.
13- غدر كردن حرام است؛ يعنى كشتن كافران بعد از آن كه آنها را مطمئن سازى كه در امان هستند.
14- تخريب و انهدام هدفهاى غيراستراتژيكى و غيرنظامى دشمن جايز نيست.
15- زهر و سم در آب آشاميدنى ريختن حرام است.
و بسيارى از شرايط ديگر كه تفصيل آنها در كتب روايى و فقهى موجود مىباشد.
بخش سوم - نتيجهگيرى:
با توجه به توضيحاتى كه در مورد تروريسم و جهاد، مفهوم و شرايط هر كدام در متون اسلامى ارائه شد، مىتوان به تفاوتهاى اساسى و بنيادى ميان تروريسم و جهاد پى برد. حاصل سخن آن كه، تروريسم در ديدگاه اسلام عمل نامشروع، غيرانسانى و مخالف با اهداف و ارزشهاى والاى الهى بوده و هيچگونه سنخيتى با فريضه جهاد - كه يكى از استراتژىهاى مهم اسلام براى اصلاح جامعه بشرى براساس مكانيزمهاى اخلاقى و انسانى و بشردوستانه است - ندارد.
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
1- مرتضى مطهرى، جهاد
2- ابوافضل شكورى، فقه سياسى اسلام، ص 430
3- دكتر محمد رضا ضيائى بيگدلى، اسلام و حقوق بينالملل، ص 117
4- سيد صادق حقيقت، مسؤوليتهاى فرا ملى در سياست خارجى دولت اسلامى، 295
5- جعفر سبحانى، پيامبر در ميدان نبرد، مجله درسهايى از مكتب اسلام، شماره 10، سال ششم
6- مجيد خدورى، جنگ و صلح در قانون اسلام، ص 196
7- جلالالدين فارسى، حقوق بينالملل اسلامى
8- محمد دشتى، امام على(ع) و امور نظامى
منبع: پرسمان دانشجویی به نقل از وهابیت شناسی
|