تمامی جریان های سلفی که امروز به جریان های تکفیری مشهور هستند به این مطلب اذعان دارند که باید با مسلمانان مهربان بود و با کفار دشمنی کرد. اکنون این سوال به وجود می آید، اگر اینگونه است پس چرا این جریان های تکفیری به صورت گسترده حکم به کفر مسلمانان می دهند؟
دین اسلام به مهربانی با مسلمانان و دشمنی با کفار تأکید دارد. خداوند در قرآن می فرماید با کفار سخت بگیرید و با مسلمانان مهربان باشید. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماء بینهم[1] محمّد، فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند بر كافران سرسخت و در ميان خودشان با يكديگر مهربانند». بنابراین نشانه مومنین واقعی این است که با کفار به شدت برخورد کنند و با مسلمانان مهربان باشند.
هیچ مذهب اسلامی وجود ندارد که این مطلب را انکار کند. همه جریان های سلفی که امروز به جریان های تکفیری مشهور هستند به این مطلب اذعان دارند که باید با مسلمانان مهربان بود و با کفار دشمنی کرد. اکنون این سوال به وجود می آید، اگر اینگونه است پس چرا این جریان های سلفی به صورت گسترده حکم به کفر مسلمانان می دهند؟ آنان اهل سنت را اهل بدعت دانسته [2] و به راحتی حکم به کفر شیعیان می دهند.
تکفیر شیعه توسط سلفیه تکفیری
ابن باز در رابطه با شیعیان می گوید: شیعیان به فرق مختلفی تقسیم می شوند. آنها به بدعت های مختلفی گرفتار هستند. بدترین قسم شیعه، رافضیان پیرو خمینی هستند که به دوازده امامی معروف هستند. آنها به شرک اکبر گرفتار هستند. «أن الشيعة فرق كثيرة وكل فرقة لديها أنواع من البدع، وأخطرها فرقة الرافضة الخمينية الاثني عشرية لكثرة الدعاة إليها ولما فيها من الشرك الأكبر كالاستغاثة بأهل البيت واعتقاد أنهم يعلمون الغيب ولا سيما الأئمة الاثني عشر...»[3]
ابوبصیر در کفر شیعه می نویسد: همه ادله نقلی و عقلی و ظاهری دلالت دارد بر اینکه شیعه رافضی اثنی عشری مشرک و مرتد هستند و از اسلام خارج می باشند. دینشان بر دروغ و دورغ گویی بنا شده است و هدفشان نابودی اسلام و مسلمانان است.[4]
اکنون این سوال پیش می آید که به چه علتی حکم به کفر شیعه می دهند؟ شیعه ای که در برابر استکبار ایستادگی می کند و به ابرقدرتهای بزرگ نه می گوید. شیعه ای که در مقابل توطئه های خارجی ایستاده و از اسلام دفاع می کند. شیعه ای که نماز اقامه می کند و زکات می دهد و روزه می گیرد و حج انجام می دهد چرا باید تکفیر شود؟ مگر شیعه از اهل قبله نیست و مگر اهل قبله در درگاه الهی محترم نیستند؟
در پاسخ از این سوالات چه دارند که بگویند؟ آیا شیعه اهل قبله هست یا خیر؟ اگر اهل قبله است آیا باید حرمتش حفظ شود! یا باید تکفیر شود؟
دلایل سلفیه بر کفر شیعه
اما پاسخ یک کلمه است و آن اینکه سلفیه تکفیری اصلا شیعه را مسلمان و اهل قبله نمی داند تا برای او ارزشی قائل باشد. ابوبصیر طرطوسی مفتی سلفی تکفیری در این باره می نویسد: اهل قبله کسانی هستند که اهل نماز هستند و بدعتی که موجب کفر شود انجام نداده اند.[5] اما چرا شیعه را مسلمان نمی دانند. طرطوسی چند ویژگی را برای کفر شیعه بر می شمرد که به صورت خلاصه می توان آن را در سه چیز خلاصه کرد.
اول اینکه شیعه در رابطه با ائمه اهل بیت غلو می کند. دوم شیعه قائل به تحریف قرآن است و سوم شیعه نسبت به سلف و صحابه بی احترامی و توهین می کند. بنابراین شیعه کافر است و از اهل قبله شمرده نمی شود!
چنانکه مشاهده می شود با یک فرمول بسیار ساده شیعه را متهم به کفر می کنند در حالی که هیچ یک از این برچسب ها به شیعه وارد نیست. زیرا نه شیعه اهل غلو است بلکه با غلو بیشترین مبارزه را داشته است و ثانیا هیچگاه قائل به تحریف قرآن نبوده است و قرآنی که در جوامع شیعه است همان قرآنی است که دیگر مسلمانان در دست دارند و ثالثا شیعه برای سلف و صحابه حرمت و احترام قائل است و هیچ گاه بی ادبی و بی احترامی به آنان را جایز نمی داند. فقط معتقد است که همه صحابه و سلف صالح نبوده اند. در میان آنان اشخاصی بوده اند که پیامبر را ناراحت کرده و اذیت کرده اند. در میانشان کسانی بوده اند که به نفاق گرفتار بوده اند و گاهی مقدمات جنگ علیه پیامبر را آماده کرده اند.
نقد دلایل سلفیه
اگر به کتابهای حدیثی و فقهی شیعه مراجعه شود خواهید دید که شیعه در هر سه باب سخن گفته است. برای اینکه با دیدگاه شیعه در این سه زمینه (غلو، تحریف و سب صحابه) بیشتر آشنا شوید به برخی از روایات و سخنان بزرگان و عالمان شیعه استناد می کنیم تا بر همگان روشن شود که شیعه نه اهل غلو است و نه معتقد به تحریف قرآن و نه اینکه از معتقداتش سب صحابه و سلف است.
مبارزه شیعه با غالیان
روایات زیادی در منابع روایی شیعه وجود دارد که از غلو مذمت شده است. در برخی از روایات، شخص غالی بدتر از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین معرفی شده است.[6] در روایت دیگر غلات بدترین خلق معرفی شدهاند، چون باعث شده اند که عظمت خداوند کوچک شمرده شود و قائل به ربوبیت برای بندگان خدا شده اند.[7] در روایت دیگری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: شفاعت ما به غالیان نمی رسد. [8] در روایتی دیگر شخصی از امام رضا (علیه السلام) درباره غلات و مفوضه پرسید و حضرت فرمود: «الْغُلَاةُ كُفَّارٌ وَ الْمُفَوِّضَةُ مُشْرِكُونَ مَنْ جَالَسَهُمْ أَوْ خَالَطَهُمْ أَوْ وَاكَلَهُمْ أَوْ شَارَبَهُمْ أَوْ وَاصَلَهُمْ أَوْ زَوَّجَهُمْ أَوْ تَزَوَّجَ إِلَيْهِمْ أَوْ أَمِنَهُمْ أَوِ ائْتَمَنَهُمْ عَلَى أَمَانَةٍ أَوْ صَدَّقَ حَدِيثَهُمْ أَوْ أَعَانَهُمْ بِشَطْرِ كَلِمَةٍ خَرَجَ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَلَايَةِ الرَّسُولِ ص وَ وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؛ غلات کافر هستند و مفوضه مشرک هستند. اگر کسی با آنان مجالست کند یا با آنها رفت و آمد داشته باشد و با آنان غذا بخورد یا با آنان نوشیدنی بنوشد یا به آنان دختر بدهد یا از آنان دختر بگیرد یا به آنان پناه ببرد و یا از آنان امانتی بگیرد یا سخن آنان را تصدیق کند یا آنان را کمک کند ولو به یک کلمه، چنین شخصی از ولایت خدا، رسول الله و ما اهل بیت خارج شده است».[9]
اکنون با توجه به این روایات که در منابع شیعه آمده است و شخص غالی بسیار مذمت شده است، آیا می توان گفت که شیعه غالی است؟ آیا می توان گفت که شیعه در حق اهل بیت غلو میکند؟
در پاسخ از این سوال ها باید گفت، چگونه ممکن است شیعه اهل غلو باشد و این همه روایات در مذمت غلو را بیان کند. اگر کسی آشنایی مختصری با منابع روایی شیعه داشته باشد، خواهد دید که روایات فراوانی در مذمت غلو و غالی وجود دارد. کتاب بحار الانوار فصلی دارد با عنوان « باب نفي الغلو في النبي و الأئمة صلوات الله عليه و عليهم و بيان معاني التفويض و ما لا ينبغي أن ينسب إليهم منها و ما ينبغي».[10] علامه مجلسی در این باب، روایات زیادی را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) در مذمت غلو آورده است. حدود 90 صحفه از کتاب بحار به این باب اختصاص داده شده است. همچنین شیخ حر عاملی در کتاب إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، فصلی را با عنوان «الباب الخامس و الثلاثون إبطال الغلو و الرد على الغلاة»[11] به این موضوع اختصاص داده است و حدود 30 صحفه درباره مذمت غلو روایت نقل کرده است. دیگر کتابهای روایی شیعه نیز در این موضوع روایات زیادی نقل کرده اند که مجالی برای نام بردن از همه نیست.
افزون بر کتب حدیثی، فقهای شیعه به بحث از غلات پرداخته اند. امام خمینی در کتاب تحریرالوسیله درباره حکم غالی می فرماید: «اما غالى در صورتى كه غلو او موجب انكار خدا يا توحيد يا نبوت باشد كافر (و نجس) است». [12]
حضرت آیت الله مکارم در رابطه با غالی می نویسد: كسانى كه در حقّ على (عليه السلام) و ساير امامان (عليهم السلام) غلوّ كنند، يعنى آن بزرگواران را خدا بدانند يا صفات مخصوص خدايى براى آنها قائل باشند كافرند.[13]
بنابراین با وجود احادیث فراوان در منابع حدیثی و حکم صریح فقها بر کفر و نجاست غالین مجالی برای بحث نمی ماند و نمی توان به شیعه برچسب غالی زد، زیرا بیشترین روایات در نفی غلو از شیعه نقل شده است.
اعتقاد شیعه بر تحریف نشدن قرآن
اما شیعه هیچ گاه قائل به تحریف قرآن نبوده و نیست و نخواهد بود. سخنان عالمان برجسته شیعه در این زمینه به خوبی گواهی می دهد که شیعه هرگز قائل به تحریف نیست ولی با این وجود جای تعجب است که چرا سلفیه اینچنین بی مهابا و بی توجه به سخنان عالمان شیعه، شیعیان را متهم به تحریف قرآن می کنند. برخی از سخنان عالمان شیعه به این شرح است:
1) شیخ صدوق در این خصوص میفرماید: «اعتقاد ما این است که قرآنی که از طرف خداوند بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده، همین کتابی است که بین دو جلد است و در دسترس همه مردم است و بیش از این نیست و هر کس به ما نسبت دهد که قرآن بیش از این است دروغگو است.»[14]
2) شیخ مفید در مساله صیانت قرآن از تحریف اینچنین میفرماید: «روایت صحیح از ائمه (علیهمالسّلام) وارد شده است، که ما را به خواندن آنچه که بین دو جلد آمده، بدون اینکه به زیاد بودن و یا کم بودن اشاره شود، امر نمودهاند. همچنین گفته است: آنچه که در بین دو جلد آمده، از قرآن و تمامش کلام خداوند است که نازل نموده است و کلام بشر در آن نیست.»[15]
3) علامه حلی (م726ق) می فرماید:«حق این است که هیچ تبدیل، تاخیر، تقدیم، زیادت و نقصانی در قرآن رخ نداده است، و باید به خداوند پناه برد، از اینکه اعتقاد داشت، تحریفی در قرآن رخ داده است. چرا که این امر موجب تزلزل در معجزه پیامبر است.»[16]
4) علامه امینی (م 1349ق) در کتاب شریف الغدیر در پاسخ به ابن حزم میگوید: «فهولاء اعلام الامامیه .... مجتمعه علی اَن ما بین الدفتین هو ذلک الکتاب الذی لا ریب فیه والا... بزرگان و اعلام مذهب امامی معتقدند که این کتاب، حاضر در بین دو غلاف، همان کتاب الهی است، که هیچ ریبی در آن نیست و ...»[17]
این آرای تعداد بسیار کمی از عالمان شیعه در باب عدم تحریف قرآن است. این امر بین شیعه اجماعی است که قرآن تحریف نشده است. بنابراین سلفیه تکفیری در نسبت دادن چنین اتهامی به شیعه باید پاسخگو باشند.
سب صحابه مستلزم کفر نیست
سلفیه بر این مطلب اصرار دارند که هر کس یکی از صحابه یا سلف را سب کند، کافراست. در حالی که هیچ دلیلی بر این مطلب ندارند. جای تعجب است، چرا سلفیه که خود را ملزم به تبعیت از سنت می داند. سب صحابه موجب کفر نمیشود چون در هیچ یک از احادیث صحیح نیامده است که سب صحابه و خلفا موجب کفر میشود. در صحیح بخاری که از مهمترین کتب روایی اهل سنت است، در این باره آمده است که پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ُامِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ، وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّه [18]مامور شدم که با کفار جهاد و مبارزه کنم تا اینکه شهادتین را بر زبان جاری کنند و نماز برپا دارند و زکات بدهند در آن صورت خونشان مصون و اموالشان محفوظ خواهند ماند، مگر اینکه به سبب عملکرد آنها-مثلا مرتد شوند- ازاین قاعده مصونیت –خون و مال- خارج شوند». همانگونه که در این روایت مشاهده می کنید رسول اکرم، فقط شهادتین را برای اسلام کافی می داند و حضرت در هیچ جا نفرموده است که اضافه بر این موارد احترام به شیخین و سب نکردن آنها نیز شرط است.
همچنین سب صحابه باعث کفر نخواهد شد، چون اگر چنین حکمی صادق باشد، باید بسیاری از صحابه کافر باشند زیرا یکدیگر را سب کردهاند. مثلا در روایتی آمده است که عمار و خالد دو تن از صحابه رسول خدا در حضور رسول الله یکدیگر را سب کردند و حضرت نفرمود که سبّ شما باعث کفر میشود.[19]
یا عمر بن خطاب در حضور پیامبر، یکی از اصحاب پیامبر به نام حاطب را با لقب منافق خواند[20] ولی هیچ کس نگفت که سبّ خلیفه دوم موجب کفر او شده است. همچنین عایشه علنا عثمان را سب کرده و میگفت این پیر خرفت را که کافر شده است بکشید.[21] اما هیچ کس نگفت که عایشه کافر شده است!
بنابراین باید گفت که سب صحابه و خلفا موجب کفر نمیشود. زیرا اگر سب باعث کفر شود صحابه اولین کفار به شمار میروند در حالی که هیچ کس چنین سخنی را نگفته است.
پی نوشت:
[1] . فتح: 29.
[2] . بن عثیمین، محمد بن صالح، لقاء الباب المفتوح، ج8، ص29.« هناك من ينكر استعمال مصطلح أهل السنة والجماعة، ويقول: نقول: السلفيين أو السلف؛ لأن في ذلك إدخالاً للأشاعرة والماتريدية في هذا المصطلح؟ الجواب: من الخطأ أن ندخل أهل البدع مهما كانت بدعتهم في الاسم المطلق لـ أهل السنة والجماعة، فإن أهل السنة والجماعة لا يدخل فيهم من خالف السلف فيما هم عليه، وفيما خالفهم فيه، فمثلاً: إذا كان هذا الرجل ينكر من صفات الله وأسمائه ما ينكره فهو ليس من أهل السنة والجماعة فيما أنكره».
[3] . مجموع فتاوى ابن باز، تحقیق: محمد بن سعد الشويعر، ج4، ص439.
[4] . ابوبصیر طرطوسی، الشیعه الروافض طائفه الشرک و رده، ص 6.
[5] . ابوبصیر طرطوسی، مجموع فتاوی، ج1، ص7.
[6] . « إِنَّ الْغُلَاةَ لَشَرٌّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ».
[7] . « فَإِنَّ الْغُلَاةَ شَرُّ خَلْقٍ يُصَغِّرُونَ عَظَمَةَ اللَّهِ وَ يَدَّعُونَ الرُّبُوبِيَّةَ لِعِبَادِ اللَّهِ».
[8] . « رَجُلَانِ لَا تَنَالُهُمَا شَفَاعَتِي صَاحِبُ سُلْطَانٍ عَسُوفٍ غَشُومٍ وَ غَالٍ فِي الدِّينِ مَارِقٌ»
[9] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج25، ص273.
[10] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دارالاحیا التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج25، ص261-352
[11] . شیخ حر عاملی، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی، 1425ق، ج5، ص373-403
[12] . خمينى، سيد روح اللّٰه موسوى - مترجم: اسلامى، على، تحرير الوسيلة - ترجمه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، 21، 1425ق، ج1، ص211.
[13] . خمينى، سيد روح اللّٰه موسوى، توضيح المسائل (محشّٰى - امام خمينى)، 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، هشتم، 1424 ه ق، ج1، ص79.
[14] . لاعتقادات فی دین الامامیه، ص 59، علی بن حسین بن بابویه قمی، قم چاپخانه علمیه، 1412ق.
[15] . المسائل السرویه، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، قم: ص۷۹ و 81.
[16] . جوبة المسائل المهنائیه، ص121، مسئله 13،حسن بن یوسف بن مطهر حلی، قم، 1401ق.
[17] . الغدیر، ج 3، ص 116، عبدالحسین امینی، بیروت موسسه الاعلمی،1414ق.
[18] . بخاري، محمّد بن اسماعيل (م 256)، صحيح بخاري، تحقيق: محمد زهير بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق، ج2، ص105، ح1399.
[19] . ثعلبی، الكشف و البيان عن تفسير القرآن، دار إحياء التراث العربي، بیروت 1422، ج3، ص335. «قال فاستبّ عمار وخالد أمام النبي صلى الله عليه وسلم فأغلظ عمار لخالد وغضب خالد وقال يا رسول الله اتدع هذا العبد يسبني فوالله لولا أنت ما سبّني عمار وكان عمار مولى لهاشم بن المغيرة فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم يا خالد كف عن عمار فإنه من يسبّ عماراً يسبّه الله ومن يبغض عماراً يبغضه الله» عمار و خالد در نزد رسول خدا يکديگر را مورد سب قرار دادند ؛ عمار براي خالد درشتي کرده و خالد عصباني شد و گفت : اي رسول خدا آيا اين بنده من را سب کند ؟ قسم به خدا که اگر شما نبودي او من را سب نمي کرد – و عمار قبل از اسلام از غلامان يکي از بستگان خالد بود – پس رسول خدا فرمودند : اي خالد دست از عمار بردار ؛ قسم به خدا هر کس او را سب کند خدا را سب کرده است و هرکس او را به خشم آورد خدا از او خشمگين خواهد شد.
[20] . الکبائر، ذهبی، دار الندوه الجدیده، بیروت، لبنان، ص219.
[21] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی، قم، ایران،(1304ق)، ج2 ص77.
منبع: اختصاصی سایت الوهابیه
|