ا نگاهي به تاريخ جنگ هاي وهابيت، بدون هيچ اغراقي مي توان گفت که هيچ يک از جنگ ها و مبارزه هاي وهابيان، با دشمنان و کفار نبوده است؛ بلکه همه جنگ هاي آنان با مسلمانان، و بسياري از آن ها با حنبلي مذهبان بوه است.
با نگاهي به تاريخ جنگ هاي وهابيت، بدون هيچ اغراقي مي توان گفت که هيچ يک از جنگ ها و مبارزه هاي وهابيان، با دشمنان و کفار نبوده است؛ بلکه همه جنگ هاي آنان با مسلمانان، و بسياري از آن ها با حنبلي مذهبان بوه است. در مقابل، آن چه زمينه رشد و گسترش وهابيت را فراهم کرد، حمايت هاي بي دريغ کافران از اين جريان انحرافي در جهان اسلام بود.
در اين ميان، با نگاهي به کارنامه وهابيت، به خوبي ديده مي شود که يکي از مهم ترين هدف هاي وهابيان در جنگ ها و مبارزه هاي خود، نه پيرايش و زدودن خرافات از دين، که ثروت اندوزي و چپاول دارايي هاي مسلمانان، در سايه شعار دعوت به توحيد بوده است. چنين وضعيتي را، نه دشمنان وهابيان، بلکه تاريخ نگاران وابسته به مکتب وهابيت، مانند ابن بشر و ابن غنام، به خوبي بيان کرده اند.
به گفته ی اين مورخان، وهابيان هر جا پا مي گذاشتند، مردان را مي کشتند، همه دارايي آن ها را به غارت مي بردند و زنان را به عنوان کنيز تصاحب مي کردند.[1] سپاه وهابي به هر منطقه اي که مي رسيد، کم ترين دارايي مسلمانان را غارت مي کرد؛ و بسياري از افرادي که از تيغ وهابيان در امان مي ماندند، از گرسنگي تلف مي شدند.[2] هر طايفه يا منطقه اي که تسليم نمي شد، ويران مي گشت و هر منطقه اي که از ترس، مذهب وهابيت را مي پذيرفت، مجبور بود جزيه هاي نقدي و جنسي فراوان به دولت درعيه بپردازد. چنان که ابن غنام به بسياري از موارد اشاره کرده است.[3] در بسياري از موارد، خاندان آل سعود، حتي زمين ها و خانه هاي مردم را به زور تصاحب مي کردند. هنگامي که عبد العزيز در سال 1187 قمري، رياض را فتح کرد "به جز موارد معدودي، تمامي خانه ها و نخلستان هاي آن را به ملکيت خود در آورد".[4]
اگر مناطقي که تحت سيطره آل سعود بود، تمرد مي کردند، همه دارايي ها و حتي خانه هايشان مصادره مي شد و آنان مستأجر امير مي شدند و هر سال بايد مبالغ هنگفتي به عنوان اجاره مي پرداختند.[5] در جنگ هاي نخستين، وهابيان غنايمي مانند ده ها شتر و بز را تصاحب کردند؛ با گسترش تجاوز هاي آنان و غارت اموال مسلمانان، اين مقدار به ده ها شتر و گوسفند رسيد؛ تا آن جا که پس از شکست قواي مکه در سال1796 ميلادي، بيش از سي هزار شتر و دويست هزار گوسفند و بز توسط آن ها غارت شده بود.[6] به گفته ي «بوکهارت»، ارزش خزانه وهابيان در آن سال ها، يک مليون ريال بود؛ برخي از منابع ديگر، تا دو مليون ريال ذکر کرده اند.[7]
صاحب کتاب «لمع الشهاب» نيز به آماری نجومي ناشي از غنايم، زکات ها اجاره ها، و ... اشاره مي کند.[8] به همين علت است که بنا به نظر بسياري از پژوهشگران، اگر غارت ها و تجاوز هاي وهابيان نبود، هرگز وهابيت نمي توانست به حيات خود ادامه دهد.[9] همه اين غنايم و چپاول هايي که به بهاي فروپاشي زندگي مسلمانان شکل گرفت، موجب رفاه زدگي و اشراف گرايي وهابيان، خاندان آل سعود و آل شيخ شد. ابن بشر در مقايسه پايتخت وهابيان (درعيه) پيش و پس از دعوت محمد بن عبدالوهاب مي گويد:" اهل درعيه پيش از دعوت محمد بن عبدالوهاب در منتهاي ضعف و تنگ دستي بودند".[10]
سپس خود او ادامه مي دهد:
"پس از آن، درعيه را در زمان سعود ديدم ... در اين دوران، اموال و سلاح هايي در درعيه وجود داشت که مانند آن ها در هيچ جا يافت نمي شد و با سنگ هاي قيمتي تزئين شده بود؛ اسب هاي گران بها و نجيب عربي، لباس هاي فاخر و بسيار گران بها، و رفاهياتي که انسان از بيان آن ها عاجز است، در درعيه به وفور يافت مي شد. در يکي از روزهايي که در منطقه بلندي به نام «باطن»، که بر قصر هاي آل سعود در غرب درعيه که به آن «طريف» مي گفتند و قصر هاي فرزندان محمد بن عبدالوهاب در شرق درعيه که به آن «بجيري» گفته مي شد، [مشرف بود] ايستاده بودم، صدايي همانند صداي زنبور عسل شنيده مي شد که مردم مي گفتند: فروختم و خريدم؛ و تمامي مغازه ها از وسايل رفاهي و اسلحه و پارچه هاي گران بها که نمي توان آن ها را تعريف و توصيف کرد، پر بود". [11]
همه غنايمي که لشکر جرّار وهابي به دست مي آورد، به دو بخش تقسيم مي شد:بخشي براي امام (ملک سعودي) و آل شيخ، و بخشي براي بيت المال. [12]
به گفته ابن بشر، يک سوم از اموال رسيده از منطقه احسا، به خانواده ابن سعود و خانواده ي ابن عبد الوهاب تعلق داشت.[13] چنين وضعيتي موجب شد که اشراف گري، فساد، و اسراف و تبذير، دو خاندان را در بر گيرد؛ براي نمونه:
"سعود چهار همسر دائمي داشت. به دستور او افرادي به صورت مخفيانه در بلاد روم مي گشتند و کنيزاني را براي خود مي خريدند و از آن جا که آنان بسيار زيبا بوده و پوست شفافي داشتند، هريک را به مبلغ سه هزار ريال يا بيش تر، خريداري مي کردند. هم چنين ده کنيز حبشي در اختيار او بود که از «يمن» و «رأس الخيمه» به او هديه شده بود. وي قصري داشت و درون آن، حرم سراهايي را به وجود آورد و براي هريک از زنان و خدمه هايشان، جاي مشخصي قرار داد ... لباس همسرانشان ... بيش تر، از حرير هندي که با طلاي سرخ زرد و يا سبز تزئين شده بود، و يا البسه ابريشمي که در آن اليافي از طلا به کار رفته بود، تهيه مي شد. آشپزان ماهري از احسا، براي او هر غذايي را که دوست داشت مي پختند ... " [14]
تنها در عروسي يکي از فرزندان سعود، 140 شتر قرباني شد؛[15] اما ميهمانان اين بزم ها، فقيران و مستمندان نبودند و اگر هم بودند، گوشت وبرنج براي ثروت مندان بود و خرما و برغل براي مستمندان و فقيران.[16] به گفته ابن بشر: "غلامان وي بيش از پانصد نفربودند و برخي گفته اند ششصد غلام؛ و نقل ديگري وجود دارد که آنان را هزار غلام و دويست کنيز شمرده اند ... "[17]
محمد بن عبدالوهاب نيز وضعی بهتر از سعود نداشت. به گفته ي «منجين»:
"وي به زن بسيار علاقه داشت و در طول زندگي بلند خود، با بيست زن ازدواج کرد که از آن ها هجده فرزند آورد." [18]
هر چند برخي کوشيده اند اين سخن را مبالغه آميز جلوه دهند، اما با نگاهي به تعداد بسيار خاندان آل شيخ که از نسل محمد بن عبدالوهاب هستند، چنين امري چندان دور از واقعيت به نظر نمي رسد. به گفته نويسنده «لمع الشهاب»
" محمد بن عبدالوهاب و خاندان وي، زمين هاي بسيار گسترده اي داشتند و جداي از آن، بخش عمده اي از بيت المال در تصرف آن ها بود و اميران مناطق مختلف، هداياي ارزشمندي را براي آن ها مي فرستادند. "[19]
هم چنين هنگامي که از دنيا رفت، يکي از اموالي که به ارث گذاشت، باغ بزرگي بود پر از درختان نخل و ميوه، و تنها، سالي پنجاه هزار درهم طلا سود آن بود. فرزندان وي که همان آل شيخ باشند، پس از وي با استفاده از اموال به غارت رفته از مسلمانان، زندگي مرفه و اشرافي براي خود فراهم کردند. در دوره هاي بعد نيز چنين وضعيتي کاملاديده مي شد. فساد خاندن سعودي در دوره سوم، همواره مورد توجه انديشمندان مسائل عربستان بوده است؛ با اين حال، خاندان آل شيخ به دليل همياري با آل سعود، نه تنها در برابر چنين وضعيتي موضع گيري نکرده اند، بلکه در مقابل، همواره از خاندان آل سعود و شاهزاده هاي آن دفاع کرده اند. «ناصر السعيد» در کتاب «تاريخ آل سعود» به تفصيل پيرامون ثروت اندوزي و فساد هاي اين خاندان در چند دهه اخير سخن گفته است. [20] با توجه به آن چه گفته شد و با نگاهي به تاريخ وهابيت، به خوبي روشن مي شود، آن چه در لشکر کشي هاي وهابيان نقش اصلي را ايفا مي کرد، غارت و چپاول مسلمانان بود و براي اين کار، راهي جز نسبت دادن کفر و ارتداد به مسلمانان وجود نداشت.
پی نوشت:
[1] . ابن بشر، «عنوان المجد فی تاریخ نجد»، ج 1، مکتبة الریاظ الحدیثة، ص 87.
[2] . الکسی فاسیلیف، «تاریخ العربیة السعودیة من القرن الثامن عشر حتی نهایة القرن العشرین»، بیروت، شرکة المطبوعات، 1995م. ص 152.
[3] . ابن غنام به مناطقي مانند «وادي دواسر»، «وشم»، «سدير»، و «حسا» اشاره مي کند که به پرداخت غرامت به وهابيان وادار شده اند. (حسین ابن غنام، تاریخ نجد، ص 119) غير از او، سراسر کتاب ابن بشر، «تاريخ نجد» نيز سرشار از اين موارد است.
[4] . ابن بشر، «عنوان المجد فی تاریخ نجد»، ج 1، مکتبة الریاظ الحدیثة، ص 120.
[5] . Burckhardt J.L. Notes on the Bedouins and wahabs collected east. London. Vol. 20 P 158.
[6] . حسین ابن غنام، تاریخ نجد، ج 2 ص 173.
[7] . . Burckhardt J.L. Notes on the Bedouins and wahabs collected east. London. 1831. Vol. 2. P. 161.
[8] . مجهول، «لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب»، تحقیق احمد مصطفی ابوحاکمه، بیروت 1967، ص 170.
[9] . الیکسی فاسیلیف، «تایخ العربیة السعودیة من القرن الثامن عشر حتی نهایة القرن العشرین»، بیروت، شرکة المطبوعات، 1995م. ص 52.
. [10] "اهل الدرعيه يومئذ في غايه الضعف و ضيق المونه".(آلوسی، «تاریخ نجد»، ج 1، ص 117).
[11] . ابن بشر، «عنوان المجد فی تاریخ نجد
[12] . همان، ج 14، ص71 تا 72.
[13] . همان ج1، مکتبة الریاض الحدیثة، ص 173.
[14] . مجهول، «لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب»، تحقیق احمد مصطفی ابو حاکمه، بیروت، 1967، ص 175؛ الیکسی فاسیلیف، «تایخ العربیة السعودیة من القرن الثامن عشر حتی نهایة القرن العشرین»، بیروت، شرکة المطبوعات، 1995م. ص161.
[15] . Burckhardt J.L. Notes on the Bedouins and wahabs collected east. London. 1831. Vol.2.PP. 121 -123.
[16] .Ibid. P 130
[17] . ابن بشر، « عنوان المجد فی تاریخ نجد»، ج 1، مکتبة الریاض الحدیثة، ص 171.
[18] . الیکسی فاسیلیف، «تایخ العربیة السعودیة من القرن الثامن عشر حتی نهایة القرن العشرین»، بیروت، شرکة المطبوعات، 1995م. ص 124.
[19] . مجهول، «لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب»، تحقیق احمد مصطفی ابو حاکمه، بیروت، 1967، ص52.
[20] . ناصر السعید، «تاریخ آل سعود»، منشورات اتحاد شعب الجزیرة العربیة. ناصرالسعيد که از اتباع عربستان سعودي بود، پس از انتقاداتش به خاندان سعودي ناپديد شد و هيچ اثري از وي يافت نشد.
منبع: پایگاه تخصصی وهابیت پژوهی و جریان های سلفی
|