قسمتی از نامه به بدین شرح است:اى مرد، قسم بهخدا، بايد مقابل زبانت را بگیری. تو بحثكننده اى هستى زباندان كه نه آرام هستى و نه فروكش مىكنى. بپرهيز از اين لغزشهايى كه در دين دارى... كسىكه از تو پيروى مىكند، اگر علم و دينش كم باشد، خودش را در معرض انكار خداوند و نابودى دينش قرار داده است.
شمسالدین ذهبی از علمای معاصر ابن تیمیه و از استوانه های علمی اهلسنّت در زمینههای مختلف خصوصاً حدیث و رجال حدیث است. وی در سال 695 ق برای تکمیل مطالعات و فراگیری علوم مختلف عازم مصر شد.
وی صاحب تألیفاتی چون الکاشف في معرفة من له روایة في الکتب الستّة، تذکرة الحفّاظ، میزان الإعتدال و تاریخ الإسلام است.[1]
مشهور است که وی نصیحتی به ابن تیمیه داشته است که به النَّصیحة الذَّهبیّة معروف شده است و نسخه خطّی این نصیحت به خط قاضی القضات برهان الدین بن جماعه، در دارالکتب المصریّة موجود است. در بخشی از این رساله خطاب به ابن تیمیه آمده است:
... خوشا بهحال کسیکه عیب هایش او را از عیوب مردم بازداشته، و بدا بهحال کسیکه عیوب مردم او را از عیب خود بازداشته است. تا به کی خار و خاشاک را در چشم برادرت میبینی، ولی تنه درخت را در چشمان خودت مشاهده نمیکنی؟!
تا به کی خود و مطالبی را که میپرانی و عباراتت را مدح میکنی و در مقابل، علما را مذمّت میکنی و بهدنبال عیوب مردم هستی؛ در حالیکه میدانی پیامبر از این کار نهی کرده، آنجا که فرمود: « مردههای خود را جز به خیر یاد نکنید؛ زیرا آنان در گرو اعمالی هستند که پیش فرستادند».[2]
آری، میدانم که تو برای اینکه خودت را یاری کنی، میگویی: «من کسانی را تنقیص میکنم که هرگز بویی از اسلام استشمام نکردهاند و از سنّت پیامبر آگاهی ندارند و این، در حقیقت جهاد به حساب میآید... .
وی در ادامه مینویسد:
اى مرد، قسم بهخدا، بايد مقابل زبانت را بگیری. تو بحثكنندهاى هستى زباندان كه نه آرام هستى و نه فروكش مىكنى. بپرهيز از اين لغزشهايى كه در دين دارى، كه پيامبرِ تو، از این مسائل كراهت داشت و از كثرت سؤال نهى میفرمود... سخن زياد، حتی بدون لغزش، اگر در مورد حلال و حرام باشد، باعث قساوت قلب مىشود.
حال اگر آن سخنان، كفرگويى باشد(که تو انجام میدهی)، قلبها را كور مى كند و پيامد خوبى نخواهد داشت.
اى فرومايه، كسىكه از تو پيروى مىكند، اگر علم و دينش كم باشد، خودش را در معرض انكار خداوند و نابودى دينش قرار داده است.
پيروان تو نيستند، مگر عدهاى دست و پا بسته و كم عقل، يا بىسواد و دروغگو و ابله، يا بيگانهاى ساكت كه مكرش قوى است، و يا فردى صالح، اما خشك و نفهم.
اى مسلمان، مركب شهوتت را براى مدح خودت پيش بياور! تا چه اندازه نَفْس خود را تصديق مىكنى و نيكان را خوار مىشمارى؟ تا چه اندازه نفس خود را بزرگ میشمارى و عابدان را كوچك میدانی؟! تا كى با نَفْسَت دوستانه برخورد مىكنى و كار زاهدان را زشت مىشمارى؟! تا كى مىخواهى كلامت را بهگونهاى ستايش كنى كه ـ به خدا قسم ـ احاديث صحيحين(صحیح بخاری و صحیح مسلم) را آنچنان مدح نمىكنى؟! اى كاش احاديث صحيحين از دست تو سالم مىماند، بلكه هر وقت خواستى، آنها را با برچسب تضعيف و موهوم بودن يا با تأويل و انكار تغيير دادهاى.
آیا وقت آن نشده که از کارهایت دست برداری؟ آیا وقت توبه و انابهات فرا نرسیده است؟ آیا در سنین هفتاد سالگی نیستی و هنگام رحلتت فرا نرسیده است؟...
ولی من گمان نمیکنم که حرف مرا قبول کنی و به موعظههایم گوش فرادهی، بلکه بلندترین همت تو، نقضِ این ورقه با نوشتن چند جلد کتاب است، تا با کلمات خود حرف مرا قطع کنی و مدام از خود دفاع کنی تا اینکه بگویم ای کاش من ساکت شده بودم!
حال تو نزد من که مهربان و دوست و رفیق تو هستم، اینگونه است، چه رسد به حال تو نزد دشمنانت! دشمنانی که در بین آنها افراد صالح و عاقل و فاضل وجود دارد؛ همانگونه که در میان دوستداران تو افراد فاجر، دروغگو، جاهل، باطل و غیرمتوازن وجود دارد. من از تو راضی میشوم اگر مرا آشکارا دشنام دهی، ولی از حرفهای من مخفیانه نفع ببری... .[3]
ملاحظه کنید که چقدر ابن تیمیه از مسیر حقیقت دور شده و چه مقدار بر پافشاری در اشتباهاتش اصرار کرده است که شخصیتی چون ذهبی که سابقه دوستی با وی را دارد، چنین نام های به وی مینویسد و اینگونه با ناامیدی از هدایتش، از وی انتقاد میکند!
پی نوشت:
[1]. ر.ک: سیر أعلام النبلاء، ج9، ص7-11.
[2]. «لا تذّكروا موتاكم إلّا بخير ، فإنّهم قد أفضوا إلى ما قدموا» ( المصنف، ج3، ص245؛ كتاب الدعاء، ص572).
[3]. السيف الصقيل ، ص217ـ 218؛ التوفيق الرباني في الرد على ابن تيمية الحراني، ص206.
منبع: مرکز جامع پژوهش های تکفیری
|