قرآن برای فهم بیش تر مخاطب، از روش تمثل یا تشبیه معقول به محسوس استفاده کرده است. در این آیات کافران در عدم پذیرش حق، به مردگان تشبیه شده اند تا برای انسان ها بهتر قابل فهم باشد.
یکی از آیاتی که وهابیان برای عدم قدرت مردگان برای شنیدن صدای زندگان به ان استدلال می کنند، آیه ی زیر است:
« إنَّکَ لاَ تُسمِعُ المَوْتَی وَ لا َ تُسمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إذَا وَلَّوْا مُدبِرینَ »؛ ( نمل /80 )
و تو نمی توانی سخن خود را به مردگان بشنوانی و آنان را هدایت کنی. آنان ناشنوایانی هستند که تو از شنواندن و رساندن دعوتت به آنان ناتوانی؛ به ویژه آن گاه که از تو روی برمی تابند و پشت می کنند ». ( ص 447 ) همین آیه با همین عبارات، در سوره ی روم، آیه ی 52 تکرار شده است. وهابیان با استناد به این آیه ی شریفه که خداوند فرموده است تو نمی توانی سخن خود را به مردگان بشنوانی، کوشیده اند دیدگاه خود را در نفی سماع اموات تأیید کنند.
نخستین گمراهی وهابیان در استدلال به این آیه، ریشه در مبنای معنی شناسی آنان دارد؛ چون آنان « موتی » را بر معنی ظاهری آن، یعنی کسانی که روح از بدنشان مفارقت کرده است، حمل می کنند. [1] اما در گذشته بیان شد که تکیه بر معنی ظاهری آیات، بدون توجه به قرائن و شواهد، موجب انحراف و گمراهی است و پی آمدهای بسیار ناگواری دارد و هرگز با منطق قرآن و دیدگاه مسلمانان سازگار نیست. [2]
این در حالی است که قرائن و شواهد در این آیه و آیات نزدیک به آن، به خوبی نشان می دهد که مراد قرآن از « موتی »، هرگز معنی ظاهری نیست؛ بلکه کفاری هستند که قلوب آنان مرده است و بر چشم ها و گوش هایشان مهر زده شده است. به همین سبب نیز پیامبر گرامی اسلام ( صلی اله علیه و آله ) نمی تواند به آنان چیزی بشنواند. آیه ی بعد قرینه ی محکمی براین تفسیر است:
« وَ مَا أنتَ بِهاَدِی الْعَمی عَن ضَلاَلَتِهِم إن تُسمِعُ إلاَّ مَن یؤمِنُ بِآیاتِنَا فَهُم مُسلِموُنَ »؛ ( نمل/ 81 )
« ای پیامبر! اینان کورند و به بی راهه می روند و تو نمی توانی کوران را راه بنمایی و آنان را از گم راهی باز داری. تو فقط می توانی سخنت را به کسانی بشنوانی و آنان راهدایت کنی که در آیات ما – که همه بیان گر توحید است – بیندیشند و تصدیق کنند. اینان اند که در برابر ما تسلیم می شوند و ایمان می آورند ». (ص 448 )
خداوند در این آیه ی شریفه کفار را به نابینایان تشبیه کرده است. در مجموع، آیات 80و81 سوره ی نمل، مردم را به چهار گروه تقسیم می کنند: [3]
1. گروه مرگان که هیچ حقیقتی را درک نمی کنند؛ هر چند در ظاهر زنده اند؛ « فَإنَّکَ لاَ تُسمِع الْمَوتی ».
2. گروه ناشنوایان که آمادگی شنیدن سخن حق را ندارند: « وَ لاَ تُسمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ ».
3. گروهی که از دیدن چهره ی حق محرومند: « وَ مَا أنْتَ بِهاُدی الْعُمی عَن ضَلاَلَتِهِم ».
4. مؤمنان واقعی که دل هایی دانا، گوش هایی شنوا و چشمانی بینا دارند: « إلاَّ مَن یؤمِنُ بِآیاتِناَ فَهُم مُسلِموُنَ ».
چنان که دیده می شود، قرآن برای فهم بیش تر مخاطب، از روش تمثل یا تشبیه معقول به محسوس استفاده کرده است. در این آیات کافران در عدم پذیرش حق، به مردگان تشبیه شده اند تا برای انسان ها بهتر قابل فهم باشد.
البته شکی نیست که مراد از شنواندن ( سماع ) در این آیات، پذیرفتن است؛ چرا که مشرکین و کفار از نظر ظاهری قدرت شنیدن دارندو پیامبرگرامی اسلام ( صلی اله علیه و آله ) می تواند صدای خود را به گوش آنان برسناند؛ اما شنیدن غیر از پذیرفتن است و خداوند در این آیه ی شریفه به پیامبر خود میفرماید:
« کفار، هر چند در ظاهر می شنوند، اما سخن تو را نمی پذیرند ».
قرینه ی دیگری که نشان می دهد مراد از موتی در این آیه ی شریفه، کفارند و مراد از شنیدن، پذیرفتن است، بخش دیگری از آیه است که شنیدن را صرفاً مخصوص مؤمنان می داند. در این آیه، خداوند به پیامبرش ( صلی اله علیه و آله ) می فرمایند: تو نمی توانی به مردگان ( کفار ) سخنی بشنوانی؛ اما در ادامه ی آیه بیان می کند که تنها مؤمنان صدای تو را می شنوند. بنابراین، در این آیه نه تنها مراد ازشنیدن پذیرفتن است، بلکه مراد از موتی نیز کفار ( ص 449 ) است و سماع هم به مؤمنان اختصاص یافته است. چنین تقابلی نشان گر این واقعیت است که مراد خداوند از موتی در این آیه ی شریفه، کفار و مشرکان هستند که نمی توانند بشنوند؛ و کسانی که قدرت شنیدن و پذیرفتن سخن پیامبرگرامی اسلام ( صلی اله علیه و آله ) را دارند، مؤمنان می باشند.
بیش تر مفسران اهل سنت نیز با توجه به قرائن قرآنی، چنین تفسیری را پذیرفته اند. به جز کسانی همانند: ابن کثیر[4]، شوکانی [5]، شنقیطی[6] و ابوبکر جزایری[7] که گرایش های سلفی دارند و این دیدگاه را تأیید کرده اند؛ افرادی همانند: قرطبی[8]، طبری [9]و فخر رازی این تفسیر را پذیرفته اند.
دراین میان، برخی همانند: ناصرالدین البانی که در برابر اتقان دلیل ناتوان شده اند، شبهه ای را مطرح کرده اند و آن این که هر چند مراد از « موتی » دراین آیه کفارند، اما این آیه کفار را از جهت عدم قدرت در شنیدن، به اموات تشبیه کرده است و بنابراین، اموات به طریق اولی چنین قدرتی ندارند. [10]
پاسخ این شبهه را ابن قیم که از بنیان گذاران اندیشه ی سلفی است، گفته است.
به گفته ی وی:( ص 450 ) « آیه بر کافری دلالت دارد که قلبش مرده است؛ به گونه ای که نمی توانی حقایق را به او برسانی تا از آن بهره مند شود؛ همان گونه که نمی توانی به کسانی که در قبرند، چیزی بشنوانی، به گونه ای که نفع برند ». [11]
بنابراین، وجه شبه ( علت شباهت ) میان مردگان و کفار دراین است: همان گونه که موعظه ها و هدایت های پیامبر گرامی اسلام ( صلی اله علیه و آله ) در مردگان اثری ندارد و آنان پس از مرگ نمی توانند هدایت شوند و یا از سخنان پیامبر گرامی اسلام ( صلی اله علیه و آله ) برای تشخیص مسیر درست استفاده کنند و فرصتشان پایان یافته است، کفار نیز از این نظریه شبیه به مردگان اند؛ یعنی هر چه بر آنان پند و موعظه ارائه کنی و آنان را به پذیرش راه حق دعوت نمایی، نمی پذیرند. [12]
مشکل دیگر البانی در این شبهه، ظاهر گرایی است. وی « سماع » را بر معنای لغوی « شنیدن » حمل کرده است؛ در حالی که وجه شبه، هرگز معنی ظاهری « شنیدن » نیست؛ زیرا اگر مراد از شنیدن، معنی لغوی ( ظاهری ) باشد، بی شک هیچ شباهتی میان مردگان و کفار وجود ندارد؛ چون کفار دارای اندام حسی شنوایی هستند. بنابراین صدای پیامبر ( صلی اله علیه و آله ) را از طریق ارتعاشات پرده ی گوش می شنیدند؛ در حالی که اندام حسی شنوایی مردگان، از کار افتاده است و آنان قدرت شنیدن ظاهری ندارند.
پی نوشت:
[1]. در بحث های گذشته گفته شد که این ظاهر گرایی موجب انحراف آنان در معنای عبادت نیز شده است. ر.ک: همین مجموعه، ج 2، فصل هشتم و نهم.
[2]. ر.ک: همین کتاب، فصل چهارم.
[3]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 16، ص 500.
[4]. عماد الدین ابن کثیر، « تفسر القرآن »، ج 6، ص 216.
[5]. محمدبن علی الشوکانی، « فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة و الدرایة »، ص 1088.
[6]. محمد الامین الشنقیطی، « اضواء البیان فی ایضاح القرآن »، ج 6،ص 124 تا 125.
[7]. ابوبکر جزایری، « ایسر التفاسیر »، ذیل آیه.
[8]. محمد بن احمد الانصاری القرطبی، « تفسیر القرآن » ف ج 16،ص 214تا 215.
[9]. محمد بن جریر الطبری، « تفسیر القرآن » ف ج 19،ص 495.
[10]. نعمان بن محمود الالوسی، « الایات البینات فی عدم سماع الاموات عند احنفیة السادات »، ص 37.
[11]. ابن قیم، « الروح »، ص 63.
[12]. شنقیطی در ذیل این آیه و در تبیین وجه شبه میان اموات و کفار می گوید: « همان گونه که خداوند نخواسته است مردگان قدرت پذیرش یا عدم پذیرش را داشته باشند، به همین گونه نیز خداوند نمی خواهد گمراهان و مضلین، سخن حق را بپذیرند و هدایت شوند ». شنقیطی، « اضواء البیان فی ایضاح القرآن »، ج 6،ص464 تا 470.
منبع : کتاب سلفی گری و وهابیت، جلد دوم: مبانی اعتقادی، سید مهدی علی زاده موسوی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت فرهنگی و تبلیغی، قم، آوای منجی، چاپ اول 1391
|