وهابیت با مکاتب فقهی همچون: احناف، شوافع، حنابله وبخصوص مکاتب کلامی مانند اشاعره و ماتریدیه به مخالفت پرداخته و آنها را بدعت گذار و حتی کافر دانسته است.
وهابیون با کسانی که همراه با افکار آن ها نباشند، مخالفت کرده و با تعبیرهای تندی آن ها را مورد خطاب قرار می دهند.ایشان بسیاری از علمای اسلام را گمراه دانسته و تنها سخن خود و رهبرانشان را صحیح میدانند.[1]
ابن تیمیه به عنوان نظریه پرداز تفکر وهابیت، با فتاوای خود و نگارش کتاب هایی علیه عقاید اهل سنت، جامعه آن دوران را به فتنه و درگیریها ی شدید مذهبی مبتلا کرد. وی برخلاف قول عامه اهلسنت، اعلام می¬دارد که تقلید از یک فرد به صورت مطلق و التزام به یک مذهب مشخص جایز نیست و در فتوایی عجیب می¬نویسد: «هر کس به یک مذهب خاص از مذاهب چهارگانه تسنن تعصب ورزد او جاهل و گمراه است، بلکه کافر است و باید از این عقیده خود توبه کند و الا باید کشته شود!»[2]
وهابیت به پیروی از ابنتیمیه عقیده مذاهب را کفر میشمارند. در ذیل به گفته های وهابیون نسبت به تکفیر بعضی از فرقه های فقهی اهل سنت و فرقه های کلامی ایشان اشاره می کنیم:
۱. مذاهب فقهی اهل سنت:
الف) حنفی ها:
حنفیها با اینکه فرقه مستقل فقهی کلامی است، ولی در هجمه وهابیها به طرز شدیدی تکفیر شده اند. وهابیون گاهی مذهب اسلامی حنفی را با مسیحیت برابر میدانند،[3] و گاهی با عداوت شدید آنها را در زمره یهود قرار داده اند.[4]
شمس¬الدین سلفی در کتاب جهود علماء الحنفیة فی ابطال عقاید القبوریة، اکثر حنفی ها را بدعت گذار ذکر کرده،[5] و روش برخی اتباع مذاهب (حنفیه) را همانند یهود دانسته است.[6]
در این کتاب، علماء مورد قبول اهل سنّت مانند تفتازانی، جرجانی و ابی منصور ماتریدی حنفی، را جهمی ذکر کرده است. وی مولوی رومی، صاحب مثنوی، را ملحد و زندیق دانسته[7] و جماعت تبلیغی، اخوانی های مصری و مکتب زاهد کوثری را اهل بدعت¬ خوانده است.[8]
ب) شافعی ها و حنبلی ها:
بر اساس دیدگاه ابنتیمیه، شافعیها و حنبلیها مرتد یا گمراهاند. او درباره ارتداد اشعریها میگوید: «کسی که میگوید من در فقه پیرو شافعی و در اصول تابع اشعری هستم، ما میگوییم این جمع اضداد و بلکه ارتداد است. زیرا شافعی، اشعریالاعتقاد نبود»[9]
ابنتیمیه حنبلیها را نیز گمراه میداند. زیرا میگوید «کسی که گوید من در فروع حنبلی هستم و در اصول معتزلی، میگوییم تو از راهی که گمان بردی اعتدال است بیرون رفتی و گمراه شدی. زیرا احمد در اجتهاد و اصول دین، معتزلی نبود»[10]
2. مذاهب کلامی اهل سنت:
الف) اشاعره؛
اشاعره با این که مهم ترین و بیشترین فرقه های اعتقادی اهل سنت هستند، ولی وهابیان آن ها را اهل سنّت محسوب نمی کنند. ابن تیمیه تصریح می کند: اشاعره و ماتریدیه از اهل سنّت نیستند،[11] زیرا روش آنان مخالف پیامبر اکرم (ص) و اصحاب است. از این رو، اشتباه می¬کنند کسانی¬که اهل سنّت را به سه گروهِ سلفی، اشاعره و ماتریدیه تقسیم کرده¬اند. چگونه تمام این گروه¬ها اهل ¬سنّت¬اند، در صورتی که با یکدیگر اختلاف دارند؟ درحالی¬که غیر از حق چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست.... از این رو، امکان ندارد این گروه¬ها در حق جمع شوند؛ چنان¬که دو ضد با یکدیگر قابل جمع نیستند. پس چگونه مخالفان سنّت را جزء اهل سنّت بدانیم.[12]
وهابیان به تبعیت از ابن تیمیه کتاب های مستقلی را در رد اشاعره نوشته اند، مانند کتاب «الرسالة الواضحة فی الرد علی الأشاعرة» نوشته ابن¬ الحنبلی، که وهابی است و فقط خود را اهل سنّت و جماعت می داند و اشاعره و ماتریدیه را از اهل ¬سنّت به شمار نیاورده است. او در این کتاب دیدگاه اشاعره، معتزله، ماتریدیه و سایر فرقه ها را در مقابل قول اهل سنّت قرار داده؛ مثلاً گفته: اشاعره بر این عقیده¬اند و اهل سنّت با آن مخالف¬اند.[13] او همچنین نظر اشاعره را درباره قرآن مانند نظر مشرکین دانسته[14] و آنها را اهل بدعت و مخالف قرآن و سنّت معرفی کرده و گفته: به¬تحقیق اشاعره به سبب بدعت¬هایشان، با صریح قرآن، سنّت پیامبر، عقل و اجماع ادیان الهی مثل یهود و نصارا مخالفت کرده اند و از کفار قریش در تکذیب قرآن فراتر رفته¬اند.[15]
محمد بن ابراهیم آل شیخ، یکی¬ از علمای وهابی، در پاسخ اینکه آیا اقتدای اهل سنّت در نماز جماعت به امامت اشاعره جایز است، می گوید: امامت مبتدع (اشاعره) جایز نیست.[16]
ب) ماتریدیه؛
ماتریدیه که از مهم ترین فرقه های اعتقادی اهل سنت هستند، در منظر وهابیون، از اهل سنت محسوب نمی شوند. بن عثیمین در پاسخ این سؤال که آیا تقسیم اهل سنّت به گروه¬های ابن تیمیه، اشاعره و ماتریدیه صحیح است، می نویسد: اختلاف در روش این گروه ها بسیار روشن است و امکان ندارد که واژه اهل سنّت را بر دو روش متغایر و متضاد به¬کار برد. از این رو، اهل سنّت مخصوص مدرسه ابن تیمیه است، نه مدرسه اشاعره و ماتریدی، و هر دو گروه را از اهل سنّت شمردن ظلم و جمع بین ضدین است که تحقق آن محال است.[17]
محمد بن ابراهیم آل شیخ، یکی¬ از علمای وهابی، معتقد است کسانی ¬که فرقه ناجیه را سه فرقه: اهل حدیث، اشاعره و ماتریدیه دانسته اند، اشتباه کرده اند، چنان¬که سفارینی گفته است: «و هذا قول باطل، لأنهم من أهل الوعید؛ لمخالفتهم أهل السنّة. فلیسوا من اهل السنّة، بل هم من المبتدعة الضلال».[18]
۱. صوفیه؛
از منظر وهابیت، مکتب صوفیه یک مکتب کاملا انحرافی بیان شده است، چنان که ابن تیمیه بارها در مورد عقائد این مکتب و شخص ابن عربی می¬نویسد:
«و لما کانت احوال هولاء شیطانیه، کانوا مناقضین للرسل صلوات الله تعالی و سلامه علیهم، کما یوجد فی کلام صاحب( الفتوحات المکیة) و (الفصوص) و اشباه ذلک، یمدح الکفار مثل: قوم نوح و هود و فرعون و غیرهم، و ینتقص الانبیاءکنوح و ابراهیم و موسی و هارون! و یذم شیوخ المسلمین المحمودین عند المسلمین: کالجنید بن محمد، و سهل بن عبدالله التستری و امثالها، و یمدح المذمومین عند المسلمین: کالحلاج و نحوه.»؛[19] «احوال این فرقه شیطانی چنین است که، در مورد پیامبران صلوات الله علیهم عقائد متناقضی دارند، همچنان که صاحب کتب فتوحات مکیه و فصوص ( ابن عربی) و همانند او اینگونه اند. اینان کفاری چون قوم نوح و قوم هود و فرعون را مدح می¬کنند و انبیائی چون نوح و ابراهیم و موسد و هارون را تنقیص می¬کنند! اینان به مذمت علمای مورد قبول مسلمین و به مدح علمای مورد ذم مسلمین می¬پردازند»
دکتر عبدالرحمن ¬بن صالح محمود، نیز در مقدمه کتاب خود، دو گروه را برای اسلام خطرناک دانسته: اول گروه روشنفکر و ناسیونالیسم که به اسلام اعتقادی ندارند؛ دوم پیروان متکلمین و تصوف. وی آن¬گاه فرقه های کلامی اشعری و صوفی را خطرناک ترین گروه برشمرده است.[20]
برای مطالعه بیشتر در این زمینه به مقاله «شیوههای وهابیت در مخالفت با اهل سنت»، یا مقاله «ابن تیمیه و نگرش آن به مذاهب» مراجعه کنید.
پی نوشت:
[1] - حریف، چهره واقعی محمد بن عبدالوهاب نجدی و مذهب وهابیت، ص12.
[2] - ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ج22، ص248 و 249.
[3] - ترجمه از هرتلی کردستانی؛ عبدالله هرتلی، خوارج سلفی و وهابی را بهتر بشناسیم، ص14.
[4] - سیف الرحمن احمد، نظرة عابرة، ص58؛ حریف، چهره واقعی محمد بن عبدالوهاب نجدی و مذهب وهابیت، ص17؛
[5] - جهود علماء الحنفية، ج1، ص26.
[6] - جهود علماء الحنفية، ج1، ص107.
[7] - جهود علماء الحنفية، ج1، ص26.
[8] - جهود علماء الحنفية، ج1، ص30.
[9] - ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج4، ص177.
[10] - ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج4، ص177.
[11] - شرح العقيدة الواسطية، ص463.
[12] - شرح العقيدة الواسطية، ص22.
[13] - ر.ک: الرسالة الواضحة فى الرد على الاشاعرة، ج1، ص201.
[14] - مقارنة بين قولى الاشاعرة و المشركين فى كلام اللّه» (الرسالة الواضحة فى الرد على الاشاعرة، ج2، ص388)
[15] - الرسالة الواضحة فى الرد على الاشاعرة، ج2، ص397.
[16] - رسائل و فتاوی محمد بن ابراهیم آل ¬الشیخ، ج1، ص685.
[17] - مجموعة فتاوى و مسائل العثيمين، ج 1، رقم 50.
[18] - اللالى البهيّة فى شرح عقيدة الطحاوى، ج2.
[19] - الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان، ابن تیمیه، ص 98.
[20] - موقف ابن تيمية من الاشاعره، ج1؛ نیز ر. ک: مقاله عبدالعزیز بن باز در مجله مجتمع الکویتیة، ش958
منبع: پایگاه تخصصی وهابیت پژوهی و جریان های سلفی
|