آئيـن وهـابـيـت, هـر چند به ظاهر زائيده انديشه محمد بن عبدالوهاب نجدى است, ولى ريشه هاى آن مربوط به ابن تيميه اسـت, كـه در سـال 728 در زنـدان دمشق درگذشت, و نوشته هاى اين شخص, اساس معتقدات وهابيان را تشكيل مى دهد.
آئيـن وهـابـيـت, هـر چند به ظاهر زائيده انديشه محمد بن عبدالوهاب نجدى است , ولى ريشه هاى آن مربوط به ابن تيميه اسـت , كـه در سـال 728 در زنـدان دمشق درگذشت , و نوشته هاى اين شخص , اساس م÷عتقدات وهابيان را تشكيل مى دهد . وقتى ابن تيميه آراء و عقائد خود را درباره زيارت قبر پيامبر و مسافرت آشكار ساخت , و آن را حـرام اعـلام نـمود , از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصرو شام , آراء او مورد نقد قرار گـرفت و كتابهاى ارزشمندى در رد عقائد وى نوشته شد , كه قسمت مهم آنها چاپ و منتشر شده است (1) . قـضـات چـهـارگـانـه اهل سنت در مصر و شام به تفسيق او حکم کرده و او را يك فرد منحرف معرفى كردند , تا آنجا که ذهبى ، دوست معاصر ابن تيميه در نامه دوستانه اى كه به او نوشته است , او را دراشاعه و گسترش فساد همتاى حجاج خوانده است (2) . سر انجام غائله ابن تيميه با مرگ او فروكش كرد . شـاگـرد مـعـروف او ابـن القيم , هرچندبه ترويج آراء استاد پرداخت , ولى چندان از آن نتيجه نگرفت . او نيز در سال 751درگذشت و با مرگش مكتب استاد او نيز به دست فراموشى سپرده شد .
ولـى در اواسـط قـرن دوازدهـم هجرى يعنى سالهاى 1145 , بار ديگر انديشه هاى ابن تيميه به وسيله شخصى به نام محمد فرزند عبدالوهاب در سرزمين نجد احيا شد و چون پدر او، عبدالوهاب با عقائد فرزند مخالف بود , از اين جهت ,تا پدر در قيد حيات بود , وى از اظهار عقائد خوددارى مى كرد . وقتى پدر در سال1153 درگذشت , وى عرصه را براى نشر عقائد خود مناسب ديد .
پس از مدتی که شیخ با محمدبن سعود هم پیما ن شدند، شيخ دعوت خود را تحت عنوان توحيد و مبارزه با شرك آغاز كرد , و جز خود وپيروان مكتبش را , مشرك معرفى كرد . حملات او به اطراف و اكناف و نجد آغازگرديد . و نـفوس زيادى از زن و مرد و كودك قبائل اطراف , به دست اتباع شيخ كشته شد , و اموال زيادى تحت عنوان غنائم از مشركان گرد آمد . در زمـانـى كـه شـيخ محمد به درعيه آمد و با محمد بن سعود توافق كرد ,مردم آنجا در نهايت تنگدستى و احتياج بودند . آلـوسـى از قـول ابـن بشر نجدىاز کثرت ثروت مردم درعیه پس از اتحاد محمدبن سعودو محمدبن عبدالوهاب سخن می گوید(3) البته ثروتی که به دلیل حمله به مسلمانان قبائل و شهرهای دیگر نجد بوده است.
محمد بن عبدالوهاب به توحيد , اما توحيد غلطى كه او مى گفت دعوت مى كرد . هر كس مى پذيرفت خون و مالش سالم مى ماند وگرنه خون و مالش مانند كفار حربى حلال و مباح بود . جنگهائى كه وهابيان در نجد و خارج از نجد - از قبيل يمن و حجاز و اطراف سوريه و عراق - مى كردند , بر همين پايه قرار داشت . هر شهرى كه با جنگ و غلبه بر آن دست مى يافتند , برايشان حلال بود . اگـرمـى تـوانستند آن را جزو متصرفات و املاك خود قرار مى دادند , و الا به غنائمى كه به دست آورده بودند , اكتفا مى كردند (4) . كسانى كه با عقائد او موافقت مى كردند , و دعوت او را مى پذيرفتند مى بايست با اوبيعت نمايند . و اگر كسانى به مقابله برخيزند , بايد كشته شوند , و اموالشان تقسيم گردد . طـبـق ايـن رويـه , مـثلا از اهالى يك قريه به نام فصول در شهر احساء سيصد مرد را به قتل رسانيدند و اموالشان را به غارت بردند (5) . شيخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 , درگذشت (6) , و پس از شيخ محمد هم , پيروان او به همين روش ادامه دادند . مثلا در سال 1216 , امير سعود وهابى , سپاهى مركب از بيست هزار مرد جنگى تجهيز كرد و به شهر كربلا حمله ور شد. سـپاه وهابى آنچنان رسوائى در شهر كربلا به بار آورد , كه به وصف نمى گنجد ,پنج هزار تن يا بيشتر ( تا بيست هزار هم نوشته اند ) را به قتل رسانيدند . پـس ازآنـكـه امير سعود از كارهاى جنگى فراغت يافت خزائن و اشیاء قیمتی و اموال حرم امام حسین ع را به غارت برد . كربلا پس از اين حادثه به وضعى درآمد كه شعرا براى آن مرثيه مى گفتند (7) . حملات وهابيان متمركز در نجد , به جده و مكه و مدينه و سوريه و عراق , بيش ازآنست كه در اين جا , بيان گردد .
پيوسته جنگهاى خونين ميان حكومت عثمانى ازطريق امراء مصر , و وهابيان وجود داشت . و گـاهـى بر اثر ضعف دولت عثمانى ,وهابيان بر طائف و مكه و مدينه دست يافته و آثار و مشاهد اسـلامـى را ويـران كـرده وامـوال را به غارت مى بردند و سرانجام از آنجا به نجد طرد مى شدند و عـثـمـانـيـهـا تـسلط خود را بر اين مناطق با گماردن خاندان شريف بر رياست حرمين حفظ مى كردند . در جـنگ نخست جهانى , مساله پان عربيسم زنده شد , و با اشغال شام و اردن وعراق از طريق دول بـزرگ مـانند بريتانيا و فرانسه , وحدت كشورهاى عربى از هم گسست , و هر نقطه اى از اين بلاد به اميرى كه مطيع دول بزرگ بود , سپرده شد . بـلادنـجـد , بـه آل سـعـود كه بزرگ آن در آن روز عبدالعزيز بن سعود ( پدر فهد شاه كنونى ) واگـذار گـرديـد. اين واگذارى , تحت شرائطى صددرصد استعمارى انجام گرفت كه در تاريخ مذكور است .
بـعـدهـا مـصالح بريتانيا خصوصا و جهان استعمار عموما , ايجاب كرد كه بر قلمرو قدرت وهابيان افزوده شود و حرمين شريفين و منطقه حجاز را در اختيار آل سعود قرارگيرد . از اين رو , با برنامه ريزى خاصى كه در آن بريتانيا دست داشت , در سال1344 ه. ق , وهـابـيان , حرمين شريفين را پس از يك جنگ خونين تصرف كردند , و تنهادر طائف دو هزار نـفـر از عـلـمـا و بـزرگان و زن و مرد را كشتند , به گونه اى كه خود عبدالعزيز بر اين جنايت اعتراف كرد . در نـتـيـجـه , بـه حكومت خاندان شرفا در اين سرزمين خاتمه داده شد وى تا سال 1374 ( 1334 ش ) زمام امور را به دست داشت و پس از درگذشت او , فرزندان وى به نامهاى : ( سعود , فيصل , خالد , فهد )اشغالگران حكومت بر اين سرزمين بوده و هستند .. اساس آئين وهابيت هدم و نابودى آثار دینی است به طوری که آثار رسالت و اصالتهاى باقى مانده از دوران پـيـامبر (ص ) وصحابه و تابعان , به گونه اى است كه چيزى ملموس از آن زمان باقى نماند , و همه اين كارها را در پوشش توحيد و مبارزه با شرك انجام مى دهند .
در اثـر ايـن تز نامعقول , قبور ائمه چهارگانه شيعه و عموى پيامبر (ص ) , وقبر عبداللّه پدر آن حـضرت و قبور كليه صحابه در بقيع ويران گرديد , و به صورت تل خاكى درآمد , روشن است كه استعمار ملتى كه گذشته خود را فراموش كند , بسيار سهل و آسان مى باشد . امـروزه بـراى بـسـيارى از مسيحيان غرب , وجود مسيح مريم و حواريون او به صورت يك افسانه تـاريخى درآمده و در اصل وجود چنين شخصى با تمام خصوصياتى كه دارد , شك وترديد دارند , چرا كه اثر ملموسى از مسيح و ياران او در دست نيست . اگـر خـداى نـكـرده , اصـالتهاى اسلامى دستخوش چنين ناجوانمردى شود , راه براى انكار اصل وجودپيامبر اسلام و ياران او آسان خواهد بود . 2 - پـائيـن آوردن مـقـام و موقعيت شخصيتهاى الهى از پيامبران و اولياء در حال حيات و ممات , بعنوان اينكه آنان تنها بازگو كنندگان دستورات الهى بودند , و رسالت آنها در اين قسمت با مرگ آنان پايان يافته و تفاوت چندانى با امت خود ندارند . برخی از عقاید وهابیت به شرح ذیل است.
:1 - تحريم ساختن سقف و سايبان روى قبور . 2 - تحريم گزاردن نماز در مشاهد مشرفه . 3 - تحريم مسافرت براى زيارت پيامبر اسلام و ديگر اولياء نيكان . 4 - تحريم توسل به اولياء الهى پس از ممات . 5 - تحريم تبرك و استشفاء . 6 - تحريم درخواست شفاعت از شافعان واقعى . 7 - تحريم برگزارى يادواره پيامبران و اولياء الهى . 8 - تحريم سوگند به غير خدا . 9 - تحريم نذر بر اولياء الهى دربـاره آگـاهـى از تـاريخچه وهابيان به كتاب وهابيان و براى آگاهى از بى پايگى اين اصول و عقائد آنان , به كتاب آئين وهابيت مراجعه بفرمائيد .
پی نوشت:
1 - به كتابنامه رد وهابيت در مجله مكتب اسلام سال 29 , و نشريه تراثنا شماره 17مراجعه شود
2 - متن نامه در كتاب تكمله السيف الصيقل , ص 190 موجود است .
3 - تاريخ ابن بشر نجدى .
4 - جزيره العرب فى القرن العشرين ص 341 .
5 - تاريخ المملكه
منبع: پایگاه تخصصی وهابیت پژوهی و جریان های سلفی
|