وهابیت می پندارند توسل بدعت، حرام وحتی شرک است. این در حالی است که هر نوع دعا و درخواست، هنگامي رنگ شرك به خود ميگيرد كهانسان برای درخواستشونده، نوعيخدایی در امور قائل شود. ضمن اینکه آیات قران و سیره عملی صحابه پیامبر اکرم وعلمای اسلام موید توسل است.
توسل در لغت به معنای تقرب جستن به چیزی به وسیله عملی است و در اصطلاح یعنی واسطه قرار دادن،انبیاء،امامان و صالحان به پیشگاه خداوند، به منظور برآورده شدن نيازها است.
علت شرک نبودن توسل به اولیای الهی:
اولا: هر نوع دعوت و درخواست هنگامي رنگ شرك به خود ميگيرد كهانسان برای درخواستشونده، نوعيالوهيت و خداوندگاري و تفويض امور قائل شود.
ثانیا:آيات بسياري از قرآن كريم توسل را مشروع ميدانند؛از جمله :
یکم: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ؛[2] ای مومنان تقوای خدا را پیشه کنید و در نزد خدا واسطه و وسیله را اتخاذ کنید.معناي کلمه وسيله نیز مطلق است ؛ چه عمل صالح و چه غير صالح ، چه افراد صالح و... را مي گيرد.
خداوند در قضیه حضرت یوسف می فرماید برای اینکه چشمهای حضرت یعقوب شفا پیدا کند پیراهن حضرت یوسف را ببرید و بر چشمهای او بمالید تا،چشمهای آن حضرت شفا پیدا کند ووبدینوسیله هم شفا یافت.
حضرت سلیمان برای آوردن تخت ملکه سبا از یک جنّ و یا از وزیرش جناب آصف بن برخیا کمک میگیرد.وآن حضرت به صورت مستقیم از خود خدا طلب نکرد که تخت بلقیس را برای او حاضر کند.
دوم: يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ.[3]گفتند: «اى پدر ! براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم»
برادران حضرت يوسف (عليه السلام) پيش حضرت يعقوب (عليه السلام) آمدند و از او كه پيامبر خدا بود درخواست كردند كه از خداوند براي آنها طلب بخشش كند.حضرت يعقوب هم نگفت كه چرا خودتان مستقيماً سراغ خداوند نميرويد و به من متوسل شدهايد؛ بلكه به آنها وعده داد كه از خداوند براي آنها طلب بخشش خواهد كرد :قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ [4] .گفت : « به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، كه او همانا آمرزنده مهربان است »
سوم: در آيه 64 سوره نساء خطاب به پيامبرش ميفرمايد :
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا .و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [ نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند.
فخررازی فرمودهاند:«آنان نزد پیامبر(ص) آمدند و از آنچه که کرده بودند، اعلام پشیمانی کردند، و از حضرت طلب استغفار کردند، حضرت هم برای آنها استغفار کرد اینکه خداوند آنها را بعد از توبه ببخشد.[5]
جوازتوسل ازمنظرعلمای اهلسنت :
علمای اهلسنت توسل را مشرع دانستهاند و بر واقع شدن آن هم تصریح کردهاند:
در کتابهاي معتبر اهل سنت، کتاب الموسوعة الفقهية الکويتية است که در آنجا فتاواي کليه مذاهب اهل سنت و وهابيت آمده است و دولت کويت با هزينه دولتي اين کتاب را نوشته است. در آنجا ميگويد: ذهب جمهور الفقهاء المالکية و الشافعية و متأخر الحنفية و هو المذهب عند الحنابله إلي جواز هذا النوع من التوسل، سواء في حيات النبي أو بعد وفاته؛عموم فقهاي اهل سنت، قائل به جواز توسل به پيامبر هستند، چه در زمان پيامبر و چه بعد از رحلت او.[6]
احمد بن حنبل از عمران بن حصين نقل ميكند كه از پيامبر (ص) شنيدم که ميفرمود«قرآن را بخوانيد و از خدا به وسيلة آن سؤال كنيد، پيش از آنكه گروهي بيايند و به وسيله آن از مردم سؤال كنند»[7]
قسطلاني ميگويد سزاوار است که زائر در کنار قبر پيامبر(ص) زياد دعا و استغاثه کند و متوسل شود و طلب شفاعت و بيتابي کند و سزاوار است که خداوند شفاعت پيامبر را در حق او بپذيرد [8] زيني دحلان مفتي مكه مكرمه ميگويد هر كس آثار گذشتگان را تتبع نمايد، و دعاها و اوراد آنان را مورد مطالعه قرار دهد، موارد زيادي از توسل آنان به انبياء و صالحان را خواهد يافت[9]
حصني دمشقي در رد سخن ابن تيميه مبني بر شرك بودن توسل به پيامبر(ص) پس از وفات ايشان،ميگويد:«از اين سخن ابن تيميه بدن انسان ميلرزد. اين سخن قبل از زنديق حران «ابن تيميه» از دهان كسي در هيچ زمان و هيچ مكاني بيرون نيامده است، اين زنديق نادان و خشك، داستان عمر را وسيلهاي براي رسيدن به نيت ناپاكش در بياعتنايي به ساحت حضرت رسول اكرم(ص) قرار داده و با اين سخنان بياساس مقام و منزلت آن حضرت را در دنيا پايين آورده و مدعي شده است كه حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بين رفته است. و اين عقيده به يقين كفر و در واقع زندقه و نفاق است.»[10]
سيد حسن سقاف ميگويد توسل به رسول اكرم(ص) و طلب شفاعت از آن حضرت به ويژه در اوقات گرفتاري از مستحبات موكد ميباشد و سيره علما و دانشمندان عاليقدر، مردان الهي، بزرگان حديث شناس و پيشوايان گذشته بر اين روش جريان داشته است [11]
حافظ النووي در تاليفات خود به استحباب توسل و استغاثه از رسول اكرم(ص) عنايت داشته است.
و موارد ديگر اين كه ابن جوزي در كتاب خود با نام (الوفاء فيفضائل مصطفي( بابي را به توسل به پيامبر(ص) و باب ديگر را به طلب شفاء از قبر آن حضرت اختصاص داده است؛ شمس الدين محمد بن نعمان مالكي كتابي به نام «مصباح الظلام في المستغيثين بخير الانام» به رشته تحرير درآورده است[12]
سُبكي ميگويد جواز توسل و درخواست شفاعت از رسول اكرم(ص) براي هر مسلماني روشن و واضح است، و عمل پيامبران و سيره صالحان گذشته و علماء و دانشمندان و حتي عوام، بر آن گواهي ميدهد و هيچ آدم دينداري اين را انكار ننموده و در هيچ زمان اين سخن باطل به گوش نرسيده است تا اين كه ابن تيميه با سخنان باطل خود قضيه را بر افراد ضعيف و نادان مشتبه و بدعتي را پايهگذاري كرد كه در هيچ عصري سابقه نداشته است[13]
در مسند احمدبنحنبل آمده:مردی مریضی، خدمت پیامبر(ص) رسید که دیدِ چشمش، ضعیف شده بود، عرض کرد:یارسول الله خدا را بخوان تا چشمم عافیت پیدا کند، حضرت فرمود:اگر بخواهی دعا کنم، ولی اگر تأخیر کنی، برایت خوب است؟ او گفت برایم دعاکن، حضرت فرمود:برو وضوء بگیر و دو رکعت نماز بخوان، وخدا را به این دعا بخوان: خدایا ميخوانم ترا و متوجه تو میشوم، بوسیلةی نبی تو محمد(ص) که نبی رحمت است، ای محمد من بوسیلةی تو، متوجه خدا میشوم در مورد این حاجتم و خدا را در مورد من شفاعت خواهی کن. این مرد این دعا را چند بار خواند و از این تکلیف سلامتی یافت.[14] خود حضرت در اينجا دستور به توسل ميدهد.
قضیه توسل عمر به عموی پیامبر عباس،جهت باریدن باران.[15] همچنین سخن شافعی در مورد توسل بسیار جالب میباشد که از جانب وی نقل شده است که : و کان الشافعی یقول قبر موسی الکاظم التریاق المجرب .شافعی میگفت : قبر موسای کاظم نوشداروی مجرب است.( اشاره به توسل شافعی به امام موسی کاظم علیه السلام میباشد ).[16]
توسل صحابه به پيامبر اکرم(ص) بعدازرحلت او:
در زمان عمر بن الخطاب قحطي آمد، بلال بن حارث آمد كنار قبر پيامبر عرضه داشت :امت تو نابود شدند ، از خداي عالم باران رحمت طلب كن .بعد پيامبر به خوابش آمد و گفت برو پيش عمر و سلام مرا به او برسان و به او خبر بده كه باران رحمت نازل خواهد و به او بگو كه نسبت به مردم بذل و بخششت بيشتر باشد. اين شخص آمد خدمت عمر . عمر خيلي گريه كرد كه ما قابل اين سلام نبوديم . و گفت : هيچ خدمتي را نسبت به مسلمانان كه از دستم بر بيايد كوتاهي نخواهم كرد.ابن حجر عسقلاني از استوانه هاي علم رجال اهلسنت در آخر ميگويد: سند اين حديث صحيح است.[17]
متوسل شدن علمای اهلسنت به اهلبیت(علیهم السلام)
ابن حِبّان ميگويد بارها به زيارت قبر علي بن موسي الرضا(ع) رفتم و در مدتي که در طوس بودم، هر وقت مشکلي بر من عارض ميشد، به زيارت قبر آن حضرت ميرفتم و از خداوند ميخواستم که مشکلم را برطرف کند و الحمد لله مشکلم برطرف ميشد و اين را مکرر امتحان کردم و نتيجه گرفتم [18]
محمد بن مؤمل شاگرد ابن خُزيمه، استاد بخاري و مسلم، ميگويد به همراه استادم ابن خزيمه و جمعي از اساتيد به زيارت بارگاه قبر علي بن موسي الرضا(ع) در طوس رفتيم، استادم ابن خزيمه چنان در برابر آن بقعه متبرکه تعظيم و تواضع کرد که همگي در شگفت مانديم[19]
ابو علي خلال، شيخ حنابله، ميگويد هرگاه مشکلي بر من عارض شود، قبر موسي بن جعفر(ع) را زيارت ميکنم و به ايشان متوسل ميشوم و خداوند مشکل مرا آسان ميکند.[20]
دانشمند بزرگ اهل سنت، جلال الدين سیوطی، در «جامع الصغیر» از عمر از رسول گرامی اسلام(ص) نقل ميكند كه فرمود:زمانی که حضرت آدم خطائی را مرتکب شد، گفت: پرردگارا، من تورا بحق محمد(ص) میخوانم، که مرا ببخشی، خداوند فرمود:ای آدم چگونه محمد را شناختی؟ آدم گفت: زمانی که مرا خلق کردی، و بمن از روح خود دمیدی، سرم را بلند کردم دیدم بر پایة های عرش نوشته:«لااله الاالله محمد رسول الله» پس فهمیدم که تو اضافه نمی کنی باسم خودت، مگر کسی را که محبوب ترین خلق در نزد تو باشد، خداوند فرمود:راست گفتی، مرابحق او بخوان تا تورا ببخشم.[21]
سيوطي نقل ميكند كه حضرت آدم دراستغاثه فرموده اند:«اللهمّ إنّي أسألك بحقّ محمد وآل محمد سبحانك لا إله إلا أنت، عملت سوءً، وظلمت نفسي فاغفر لي إنّك أنت الغفور الرحيم، فهؤلاء الكلمات التي تلقى آدم .[22]بار خدايا ! از تو درخواست ميكنم به حق محمد و آل محمد كه تو پاك و منزهي و غير از تو خدايي نيست ، من كاري بدي كردم و به خود ظلم نمودم ؛ پس مرا ببخش كه تو بخشنده و مهربان هستي ... .
از أبي هريره در باره قصه حضرت آدم نقل شده است:يا آدم هؤلاء صفوتي... فإذا كان لك لي حاجة فبهؤلاء توسل، فقال النبي:نحن سفينة النجاة من تعلق بها نجا ومن حاد عنها هلك، فمن كان له إلى الله حاجة فليسألنا أهل البيت.[23]
اي آدم ! اينها (اهلبيت) برگزيدگان من هستند... هر وقت حاجتي داشتي اينها را واسطه قرار بده.پيامبر اسلام (صليالله عليه وآله وسلم) فرمودند: ما كشتي نجات هستيم،هر كس سوار اين كشتي شد،نجات خواهد يافت و هر كس سر پيچي كند، هلاك ميشود، هر كسي حاجتي به سوي خداوند دارد،بايد ما اهل بيت را واسطه قرار دهد.
علاوه بر توسل به اهلبیت مسلمانان به قبر ابو ايوب انصاري متوسل ميشدند و براي طلب باران به قبر او پناه ميبردند. [24]مردم سمرقند براي طلب باران به قبر محمدبن اسماعيل بخاري متوسل شدند.[25] محمد بن ادريس شافعي به قبر ابو حنيفه و احمد بن حنبل به قبر شافعي متوسل ميشد.[26]
پی نوشت:
[1] جوهری، صحاح اللغه، ماده" و س ل".ترجمهی المیزان،ج 5، ص535.
[2] مائده آیه 35
[3] يوسف آیه 97
[4] . يوسف آیه 98
[5] رازی،مفاتیح الغیب،ج10،ص126
[6] الموسوعة الفقهية الکويتية، ج14، ص156
[7] احمد بن حنبل،مسند:ج4ص445
[8] القسطلاني، المواهب اللدنيه، ج 3،ص 417.
[9] احمد بن زيني دحلان، الدرر السنية في الرد علي الوهابية، ص 31.
[10] أبوبكر بن محمد الحصني الدمشقي، دفع الشبه عن الرسول، ص 131.
[11] حسن بن علي السقاف، فيض القدير، ج 2، ص 135
[12] سيد نور الدين سمهودي در كتاب خود «وفاء الوفاء لاخبار دارالمصطفي» به بحث پيرامون اين مساله پرداخته و شواهدي را نقل كرده است.و به عنوان نمونه در كتب حاشية الإيضاح علي المناسك له،ص450؛ شرح المهذب المجموع، ج 8، ص274؛ الأذكار،ص 307؛ أذكار الحج، ص 184.
[13] تقي الدين سبكي، شفاء السقام في زيارة خير الانام.ص293.
[14] ابن حنبل،احمد، مسند احمد ابن حنبل، الطبعة:دارصادر، بيروت،ناشر:دارصادر، بيروت.،ج4،ص138
[15] صحیح بخاری باب صلاة الاستسقاء ح1010و باب فضائل الحدیث ح3710.
[16] ابن سمعون، ابوالحسن محمد بن احمد بن اسماعیل بن عنیس البغدادی ، امالی ابن سمعون،ج1ص125
[17] فتح الباري ، ج2 ، ص412 أصاب الناس قحط في زمن عمر بن الخطاب فجاء رجل إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم فقال : يا رسول الله استسق الله لأمتك فإنهم قد هلكوا .فأتاه رسول الله صلى الله عليه وسلم في المنام فقال : إيت عمر فأقره مني السلام وأخبرهم أنهم مسقون ، وقل له عليك بالكيس الكيس . فأتى الرجل فأخبر عمر فقال : يا رب ما آلوا إلا ما عجزت عنه . وهذا إسناد صحيح .
[18] ابن حبان، الثقات، ج 8، ص 456.
[19] ابن حجر العسقلاني، تهذيب التهذيب،ج 7، ص 339.
[20] الخطيب البغدادي، تاريخ بغداد، ج 1،ص120.
[21] السيوطي، جلال الدين الدرالمنثور،، الطبعة:الاولي،1365، المطبعة:الفتح جدة، الناشر:دارالمعرفة.ج1،،ص59.حاكم حاكمالنيسابوري،محمدبنمحمد،مستدركالحاكم ،التحقيق:الدكتوريوسفالمرعشلي،الناشر:دارالمعرفة،بيروت، لبنان،1306.،ج2،ص615
[22] الدر المنثور ، ج1 ،ص 60. حاكم نيسابوري،المستدرك،ج2،1306،ص615
[23] فرائد السمطين ، ج1،ص 36 ح 1.
[24] حاکم الحسكاني النيسابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 518.
[25] الحافظ شمس الدين الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 469؛ طبقات الشافعيه، ج 2، ص 234.
[26] الخطيب الخوارزمي، مناقب ابي حنيفه، ج 2، ص 199.
|