در متون وهابى هيچ واژگانى به اندازه «توحيد» و «شرك» به كار نرفته است؛ لذا مهمترين پايه انديشه وهابى را بايد در ذيل اين دو واژه بررسى كرد.
1. توحيد
توحيد واژه مقدّسى است كه از فطرت پاك انسان برخاسته، و نه تنها همه مذاهب اسلامى، كه همه اديان آسمانى را به هم پيوند مى دهد، و به معناى يگانه شمردن خداوند در آفرينش، تشريع و تدبير جهانيان است.
روشن است كه هر كس با اين مفهوم مبارك آشنا و بدان باورمند باشد «موحّد» است، و چنانچه مفهوم نبوّت پيامبر اكرم حضرت محمّد مصطفى صلی الله علیه را نيز بشناسد و باور بندد «مسلمان» خواهد بود.
اين در حالى است كه از ديدگاه محمّد بن عبد الوهاب و پيروان او، توحيد بر دو بخش است:
توحيد ربوبيت و توحيد الوهيت
منظور اينان از توحيد ربوبيت اعتقاد به يكتايى خداوند در آفرينش، تشريع و تدبير جهانيان است، و منظورشان از توحيد الوهيت چيزى است كه آن را توحيد در عبادت خداوند معرّفى مى نمايند.
از نگاه وهابيان توحيدى كه در برابر شرك قرار مى گيرد تركيبى از هر دو بخش است، بنابراين، امكان دارد كسى به يگانگى خداوند متعال در آفرينش، تشريع و تدبير جهانيان معتقد باشد، امّا كاملًا «مشرك» به شمار آيد! بدين معنا كه غير خداوند يكتا را مورد «عبادت» قرار دهد.
چنان كه پيداست، وهابيان از «عبادت» نيز تفسير موسّعى ارائه مى دهند و آن را شامل هر گونه تعظيم و تقديس مى پندارند. از اين رو، بر آنند كه مسلمانان با تقديس برخى چيزها يا مکان ها، و حتى تعظيم قبور پيامبر صلی الله علیه وآله و صالحين در واقع آنان را عبادت مى كنند.
از نگاه اينان هر گونه توسّل به اولياء و عرض حاجت در نزد قبور آنان از مصاديق كفر است!
اينان عبادت را علاوه بر اسلام و ايمان و احسان، شامل دعا، بيم، اميد، توكّل، رغبت، هراس، خشوع، خشيت، انابه، كمك گرفتن، استعاذه، استغاثه، ذبح و نذر مى دانند.[1]
طبيعى است كه چنين تفسير فراخ و بى پايهاى از عبادت بسيارى از يكتا پرستان و مسلمانان جهان را در جرگه مشركان وارد مى كند! و اين تالى فاسد و لازمه خطرناكى است كه متأسفانه وهابيان بى باكانه بدان ملتزم و پاى بند هستند!
به طور كلى، ديدگاه محمد بن عبد الوهاب درباره توحيد در يكى از رسائل او به نام «القواعد الأربعة»[2] آمده است. او در اين رساله مختصر، با استناد به ظواهر برخى آيات و روايات، براى توحيد چهار ركن ذكر نموده، كه در واقع اركان وهابيت است:
يكم: دانستن آن كه كافران زمان پيامبر صلی الله علیه وآله به اين كه خداوند خالق و مدبّر جهان است اقرار داشتند ولى اين اقرار آنان را به اسلام وارد نمى نمود.
دوم: آن كه كافران زمان پيامبر صلی الله علیه وآله مى گفتند كه جز براى نزديكى به خداوند و طلب شفاعت بتها را نمى خوانيم.
سوم: آن كه پيامبر صلی الله علیه وآله در ميان كسانى ظهور فرمود كه از حيث عبادت متفاوت بودند؛ برخى فرشتگان، برخى پيامبران و صالحان، برخى درختان و سنگها، و برخى خورشيد و ماه را مى پرستيدند، اما پيامبرصلی الله علیه وآله با همه آنان جهاد فرمود و ميان آنان فرقى نگذاشت.
چهارم: آن كه مشركان زمان ما از مشركان زمان پيامبر صلی الله علیه وآله مشرك تراند! چرا كه مشركان زمان پيامبر صلی الله علیه وآله تنها به هنگام آسايش شرك مى ورزيدند و به هنگام دشوارى مخلص مى شدند، اما مشركان زمان ما، هم به هنگام آسايش و هم به هنگام دشوارى مشركاند![3]
وى در رساله ديگرش به نام «كشف الشبهات» نيز بر اين ديدگاه افراطى پاى فشرده، و بيش از 24 بار مسلمانان غير وهابى را مشرك، و بيش از 25 مرتبه آنان را كافر، بتپرست، مرتد، منافق و شيطان خوانده است! [4]
اين ديدگاه عجيب تقريباً در همه منابع وهابى به چشم مى خورد. از اين رو، برخى چون سيد محسن امين عاملى[5] و سيد مرتضى عسكرى[6] وهابيان را به «خوارج» تشبيه، و ديدگاههاى اينان را به تفصيل با ديدگاههاى آنان مقايسه و تطبيق نموده اند.
شگفتا كه محمّد بن عبد الوهاب با وجود اهمّيتى كه براى مسأله توحيد قائل بود خدا را جسم مى انگاشت، و باور داشت كه نشستن خدا بر عرش و نزول او به آسمان دنيا و ثبوت دست و روى و جهت براى او حقيقى است![7] از اين رو است كه سلمان عوده از توحيد محمد بن عبدالوهاب با نام توحيد صحرايى و بدوى ياد مى كند. [8]
برخى محقّقان معاصر درباره اين موضوع كتابى با عنوان الوهابيه و التوحيد نگاشته اند، و در آن به نقد و بررسى توحيد وهابى پرداخته اند.[9]
2. شرك
لازمه تفسير به رأى و تلقّى گستاخانه از «توحيد»، برداشت بىپايه، عجيب و خطرناك از «شرك» خواهد بود.
وهابيان شرك را به سه گونه تقسيم مى نمايند:
يك گونه «شرك در ربوبيت» است كه خود دو بخش مى پذيرد: «شرك تعطيل» كه كسانى چون فرعون، فلاسفه، عرفا، غلات جهميه و قرامطه در ذيل آن قرار مى گيرند، و اين نوع بدترين انواع شرك است»[10]؛ و «شرك بدون تعطيل» كه كسانى چون نصارى و مجوس، و همچنين «غلات قبرپرست»! كه براى روح اوليا توان تصرّف قائلاند را شامل مى شود.[11]
گونه ديگر شرك در توحيد اسماء و صفات است كه شامل تشبيه خالق به مخلوق مى شود و از گونه پيشين بهتر است!
گونه سوم شرك در توحيد عبادت است كه به دو نوع تقسيم مى شود:
يك نوع آن كه كسى يا چيزى غير خدا را بخوانند و از او مانند خدا طلب شفاعت نمايند و نسبت به او مانند خدا خوف و رجا داشته باشند و اين نوع «شرك اكبر» است.
نوع ديگر «شرك اصغر» است كه به رياء و خودنمايى و مانند آن اطلاق مى شود. [12]
ناگفته پيداست كه چنين تقسيمهاى سليقه اى و بخشبندى هاى غير عالمانه از مفاهيم بنيادين اسلامى خبطى خطرناك و خطايى بس فاحش است.
ترديدى نيست كه «شرك» نيز مانند توحيد مفهومى كاملًا مشخّص و تعريفى روشن و بى ابهام دارد، و آن همانا شريك دانستن مخلوقى با خداوند يكتا در آفرينش، تشريع و تدبير جهانيان است؛ چيزى كه دامن عموم مسلمانان از آن پاك و پيراسته مى باشد.
به راستى كدام مسلمان است كه كسى يا چيزى را در آفرينش و تدبير جهانيان و يا تشريع احكام دين شريك پروردگار و همتا و داراى توانايى و اختيارات او بپندارد؟! يا كدامين مسلمان در هر گوشه اين جهان، پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله و پيشوايان معصوم اهل بيت را جز، بندگان برگزيده و اولياى شايسته خداوند بلند مرتبه مى انگارد؟
حسن السقاف در كتاب صحيح شرح العقيده الطحاويه به تفصيل اين مبناى وهابى را به نقد كشيده است.[13] همچنين، استاد جعفر سبحانى درباره اين موضوع كتابى با عنوان «التوحيد و الشرك فى القرآن الكريم» نگاشته، و در آن مبانى نادرست انديشه وهابى را مورد ارزيابى قرار داده است.[14]
پی نوشت:
1. محمد بن عبد الوهاب، الأصول الثلاثه و أدلتها، ص 6، رئاسه ادارات البحوث العلميه و الافتاء و الدعوه و الإرشاد بالمملكه العربيه السعوديه؛ همو، الجامع لعباده الله وحده، من مجموعه التوحيد، ص 265، مكتبه الرياض الحديثه.
2. اين رساله با نام أربع قواعد الدين تميز بين المؤمنين و المشركين نيز چاپ شده است.
3. محمد بن عبد الوهاب، القواعد الأربعه، صص 38- 43، رئاسه ادارات البحوث العلميه و الافتاء و الدعوه و الإرشاد بالمملكه العربيه السعوديه؛ همچنين، نك: همو، تفسير كلمه التوحيد، من مجموعه التوحيد، ص 251.
4. فراتى، رهيافتى بر علم سياست و جنبشهاى اسلامى معاصر، ص 204، مركز جهانى علوم اسلامى، 1378 ش.
5. كشف الارتياب، صص 96- 105، مؤسسه انصاريان، قم:« فى شبه الوهابيين بالخوارج و ذلك من عده وجوه»؛ و سپس 13 وجه را براى اين شباهت ذكر مى نمايد. به عنوان نمونه، شعار خوارج« لا حكم إلا لله» بود و شعار وهابيان« لا دعاء إلا لله»،« لا شفاعه إلا لله»،« لا توسّل إلا لله» و مانند آن است، كلمات حقّى كه برداشت باطلى از آنها شده است. همچنين، خوارج نسبت به ظواهر شريعت التزام شديد داشتند و وهابيان نيز همان گونه هستند. خوارج ساير مسلمانان را تكفير مى نمودند و مال و خون و عِرض مخالفان خود را حلال مى شمردند و روش وهابيان نيز همين بوده است ..
6. سيد مرتضى عسكرى، معالم المدرستين، 1/ 62 و 63، مؤسسه النعمان، بيروت، 1410 ق
7. الفجر الصادق، ص 26 و 27، مكتبه اشيق، استانبول، 1984 م.
8. عصام العماد، متن سخنرانى جريانهاى جديد وهابيت، سايت مجمع جهانى شيعه شناسى و پايگاه اطلاع رسانى رسا.
9. كورانى، الوهابيه و التوحيد، دار السيره، بيروت، 1419 ق.
10. سليمان بن عبد الله بن محمد، تيسير العزيز الحميد فى شرح كتاب التوحيد، ص 27، مكتبه الرياض الحديثه.
11. همان، ص 28.
12. همان، ص 28 و 29.
13. حسن بن على السقاف، صحيح شرح العقيده الطحاويه، ص 105، دار الإمام النووى، عمان و الاردن، 1416 ق.
14. آشنايى با پيشينه، مبانى و ديدگاه هاى جريان وهابيت، ص15.
|