تکفیری ها در توجيه عدم جواز استعانت از کفار به برخی از روایات استناد می کنند که مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
منع پیامبر از ورود مشرکان به سپاه اسلام
تکفیریها به روایاتی استناد میکنند که پیامبر اکرم، به مشرکان اجازه شرکت در جهاد نداد؛ مانند سخن پیامبر به یک مشرک که از پیامبر اجازه شرکت در جنگ (جنگ بدر) گرفت، که حضرت فرمود: «فارجع فلن أستعین بمشرک؛[1] برگرد. من هرگز از مشرک کمک نمیگیرم»؛ و روایت عبدالرحمن بن خبیب که میگوید قبل از اینکه مسلمان شوم با یکی از مشرکان برای شرکت در جهاد نزد پیامبر رفتیم. آن حضرت از ما پرسید آیا مسلمان شدهاید. گفتیم نه. فرمود: «فإنّا لا نستعین بالمشرکین علی المشرکین؛[2] ما از مشرکان در جهاد علیه مشرکان کمک نمیگیریم».
بررسی و نقد
این روایات با نمونههای متعدد از سیره و روایات نبوی تعارض دارد، مانند کمکگرفتن پیامبر (ص) از یهود در جنگ، و سهمدادن به آنان از غنایم جنگی،[3] شرکت قبایل همپیمان پیامبر (مانند قبیله خزاعه) در فتح مکه با اینکه در بین آنان افراد مشرک نیز حضور داشتند،[4] قرضگرفتن 100 زره از صفوان بن امیه که مشرک بود،[5] و ... که با توجه به اینکه سیره پیامبر اکرم، حجت است، بر فرض صحت سندِ هر دو دسته روایت، باید بین این روایات جمع کرد. صنعانی در جمع بین این روایات مینویسد:
علت اجازهندادن پیامبر به آن مشرک در مسیر بدر این بود که پیامبر اکرم (ص) میدانست این شخص به اسلام مایل شده است، پس برای اینکه اسلام بیاورد او را رد کرد و همین ظن محقق شد و او اسلام آورد. و یا اینکه تا پیش از این واقعه استعانت از کفار ممنوع بود اما پس از آن پیامبر این کار را اجازه داد، و در جنگ حنین از مشرکان کمک گرفت ... و در شرح صحیح مسلم آمده است که شافعی گفت اگر کافر کاردان و ثقه باشد و ضرورت اقتضا کند، از او کمک گرفته میشود، در غیر این صورت کمکگرفتن از او مکروه است.[6]
علامه حلی، از علمای شیعه، نیز درباره جمع بین این دو دسته روایت مینویسد: «درباره این دو روایت چند احتمال وجود دارد؛ 1. ممنوعیت کمکگرفتن از مشرک، مربوط به حالت بینیازی حکومت اسلامی است؛ 2. آن مشرکان موجب ضعف روحیه سپاه اسلام میشدند؛ 3. پیامبر میدانست در این صورت آنان مسلمان میشوند؛ 4. این دو روایت منسوخ شده است».[7]
رد پیشنهاد استعانت از یهود در جنگ احد
اگر کمکگرفتن از غیرمسلمان در جنگ مشروع بود، پیامبر (ص) در جنگ احد، با وجود نیاز به نیروی کمکی، پیشنهاد اصحاب برای کمکگرفتن از یهودیان همپیمان مسلمانان را رد نمیکرد.[8]
بررسی و نقد
1. در جنگ احد، مسلمانان به نیروی کمکی نیاز نداشتند و علت شکست در این جنگ، سرپیچی تیراندازان مستقر در دامنه کوه «عینین» از فرمان پیامبر (ص) بود.[9]
2. بر فرض صحت این مطلب که پیامبر اکرم پیشنهاد استعانت از یهود در این جنگ را رد کرده باشد، دلیل آن، نامشروعبودن استعانت از کفار نیست، و استعانت آن حضرت از یهود بنیقینقاع در جنگ با بنیقریظه[10] و نیز کمکگرفتن از برخی مشرکان در جهاد با دشمنان اسلام در نمونههای فراوان دیگر اصل جواز استعانت از کفار را تأیید میکند.
مؤاخذهنکردن یهود برای نقض پیمان نظامی
پیامبر اکرم پس از ورود به مدینه با یهودیان پیمان بست که «اگر دشمن به هر یک از دو گروه مسلمانان یا یهود حمله کند یا به شهر مدینه یورش ببرد این دو گروه یکدیگر را در جنگ یاری کنند»، اما آن حضرت این پیمان را اجرا نکرد. از اینرو یهودیانی را که در جنگ احد به مسلمانان کمک نکرده بودند به دلیل نقض عهد مؤاخذه نکرد، و به گروهی از آنان که برای کمک به مسلمانان در جنگ خارج شده بودند اجازه شرکت در جنگ نداد. پس معلوم میشود استعانت از کفار در جنگ، جایز نیست.[11]
بررسی و نقد
1. پیمان پیامبر با سه طایفه بزرگ یهود (بنینظیر، بنیقینقاع، بنیقریظه) صرفاً پیمانی راجع به پرهیز از تعرض بود، نه لزوم همکاری در جنگ، برخلاف پیمان با یهودیان اوس و خزرج که پیمانی برای همکاری نظامی بود. بنابراین، شرکتنکردن سه طایفه بزرگ یهود در جنگ احد باعث نقض پیمان آنان نشد تا پیامبر مجازاتشان کند، بلکه آنچه باعث مجازات یهودیان این سه طایفه بزرگ شد همکاری آنان با قریش بر ضد مسلمانان بود.[12]
2. از تکفیریها میپرسیم: آیا اگر کسی به یهود اوس و خزرج، که با پیامبر پیمان همکاری نظامی داشتند، حمله میکرد پیامبر به آنان کمک میکرد یا نه؟ اگر بگویند بله، در این صورت کمککردن مسلمانان به مشرکان در جنگ را تأیید کردهاند. پس به طریق اولی کمکخواستن از آنان در جنگ جایز خواهد بود و اگر در پاسخ بگویند «خیر، پیامبر به یهود کمک نمیکرد، پیامبر را متهم به عهدشکنی کردهاند!!» و معاذالله که رسولالله مردم را به وفای به عهد امر کند، اما خودش عهدشکنی کند! با اینکه خداوند فرموده است: «والموفون بعهدهم اذا عاهدوا»[13] و «والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون».[14]
پس استعانت مسلمانان از مشرکان در جنگ، مشروع است.
استدلال به قاعده لا ضرر
با استناد به روایت نبوی «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام»[15] که تبدیل به قاعدهای فقهی شده است، از نظر اسلام هر چیزی که موجب ضرررساندن به مسلمانان باشد ممنوع است و باید از آن پیشگیری کرد، و تعاون با کفار علیه گروههای اسلامی هرچند تکفیری باشند، قطعاً موجب ضرر رساندن به اسلام و آن گروه اسلامی است. پس این کار، نامشروع بوده و باید از آن پرهیز کرد.
بررسی و نقد
1. قاعده «لا ضرر» اختصاص به گروهی خاص نداشته و درباره همه مسلمانان جاری میشود و به موجب آن تکفیریهای مسلمان که سایر مسلمانان را تکفیر کرده و در زمین فساد میکنند و به اسلام و مسلمانان ضرر میزنند نیز محکوم هستند و خداوند چنین افرادی را مُحارب (کسی که با خداوند وارد جنگ شده) دانسته و علاوه بر وعده عذاب در آخرت، در دنیا نیز محکوم به اعدام میکند.[16]
2. پذیرفتن ضرری کوچک برای دفع ضرر بزرگتر، مانند دروغگفتن برای حفظ جان یک انسان، یا خوردن گوشت میته در حال اضطرار، که در اصطلاح فقهی به آن «اختیار اَهوَنِ الشَّرین لِدَفعِ اَعظمِهِما» گفته میشود،[17] را نقل و عقل تأیید میکنند و حتی برخی گروههای تکفیری برای شرکت در پیمان درع الفرات و نبرد علیه داعش به همین دلیل استناد کردند.[18] امروزه نیز برای جامعه اسلامی ضرر قدرتگرفتن تکفیریها از ضرر همکاری با دیگران بیشتر است. پس باید با آن مقابله کرد و در صورت نیاز میتوان از کفار کمک گرفت.
پی نوشت:
[1]. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح، کتاب الإمارة، باب فضل الرمی والحثّ علیه، ج3، ص1449، ح1817؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج3، ص179.
[2]. شیبانی، احمد ابن حنبل، مسند أحمد، جزء 40، ص450.
[3]. «أن النبی صلی الله علیه و سلم أسهم لقوم من الیهود قاتلوا معه» (ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج3، ص179).
[4]. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج5، ص55-58.
[5]. همان، ج5، ص108.
[6]. «وَ یجْمَعُ بَینَ الرِّوَایاتِ بِأَنَّ الَّذِی رَدَّهُ یوْمَ بَدْرٍ تَفَرَّسَ فِیهِ الرَّغْبَةَ فِی الْإِسْلَامِ فَرَدَّهُ رَجَاءَ أَنْ یسْلِمَ فَصَدَقَ ظَنُّهُ أَوْ أَنَّ الِاسْتِعَانَةَ کانَتْ مَمْنُوعَةً فَرَخَّصَ فیها وَ هَذَا أَقْرَبُ، وَ قَدْ اسْتَعَانَ یوْمَ حُنَینٍ بِجَمَاعَةٍ مِنْ الْمُشْرِکینَ تَأَلَّفَهُمْ بِالْغَنَائِمِ، ... وَ فِی شَرْحِ مُسْلِم أَنَّ الشَّافِعِی قَالَ: إنْ کانَ الْکافِرُ حَسَنَ الرَّأْی فِی الْمُسْلِمِینَ وَ دَعَتْ الْحَاجَةُ إلَی الِاسْتِعَانَةِ اُسْتُعِینَ بِهِ وَ إِلَّا فَیکرَهُ» (الصنعانی (الامیر)، محمد بن اسماعیل، سبل السلام، ج2، ص472).
[7]. حلّی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ج14، ص74.
[8]. شبیر، محمد عثمان، حکم الاستعانة بغیر المسلمین فی الجهاد الاسلامی، ص68.
[9]. بخاری، محمد ابن اسماعیل، صحیح، ج5، ص94.
[10]. «عن ابن عباس أن رسول الله (ص) استعان بیهود قینقاع علی بنی قریظة فلم یعطهم من الغنیمة شیئا» (شیبانی، محمد بن حسن، السیر الصغیر، ص99).
[11]. مجاهد دین؛ و الکردی، اوربان محمد، حکم کمکگرفتن از مشرکین در جنگ، ص108-113.
[12]. برای اطلاع بیشتر نک.: صادقی، مصطفی، پیامبر و یهود حجاز، که با استناد به منابع سنی و شیعه بحث کرده است.
[13]. البقرة: 177.
[14]. المؤمنون: 8.
[15]. ابن ماجه، محمد، صحیح (سنن)، ج2، ص39.
[16]. «انه من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً ... انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا او تُقَطَّعَ ایدیهِم و ارجلُهُم من خِلافٍ اَو یُنفَوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم» (مائدة: 32-33).
[17]. الزرقاء، مصطفی، المدخل الفقهی العام، ص972.
[18]. «فتوی بخصوص قتال داعش بالتنسیق مع الجیش الترکی ... فاننا نفتی اخواننا فی حرکة احرار الشام الاسلامیة و حلفائهم بجواز التنسیق مع الجیش الترکی والاستعانة به ... مصلحه دفع اکبر الضررین و درء کبری المفسدتین» (بیانیه جبهه احرار الشام، 18 ذیالحجة 1437، به نقل از: ترکی، ابوالحسن؛ و کردی، ابوالبراء، حقیقت مخالفان دولت اسلامی، ص9-14).
|