عملیات استشهادی، انتحاری و انغماسی شاید در عمل یکی باشند اما از لحاظ شرایط و نوع عملیات و نیت با هم تفاوت هایی دارند که مورد بررسی قرار می گیرد.
استشهادی از ماده شهد در لغت به معناي گواهی خواستن، کسی را به شهادت خواندن، کشته شدن در راه خدا، كه در این نوشتار معنای سوم مراد است.[1] این واژه با رفتن به باب استفعال به معنای طلب شهادت می باشد. در نتیجه استشهادی به معنای شهادت طلبی و در اصطلاح «شیوه ای جدیدی برای مقاومت و رویارویی با دشمن که با وسایل و ابزار جدید کشنده، که در گذشته معمول و معروف نبوده، انجام می شود، و مجری آن یقین یا ظن غالب دارد که خودش نیز در جریان عملیات به شهادت می رسد.»
مفاهیم همسانی که در کنار استشهادی به کار برده می شود، انغماسی و انتحاری است. انغماس از ماده غوس به معنای نفوذ و فرو رفتن چیزی در چیز دیگر[2] که اصطلاح آن در باب جهاد،[3] در مورد کسی است که برای مبارزه خود را به صف دشمنان وارد می کند. تفاوت انغماسی با استشهادی را در این دانسته اند که منغمس در صف دشمنان و به دست آنها کشته می شود اما استشهادی به دست خودش کشته می شود.[4] برخي اين باور را نمي پذیرند که پایان کار انغماسی، کشته شدن است؛ بلکه انغماسی را به معنای جنگ و گریز به حسب قدرت و مهارت انسان می دانند که داخل صفوف دشمن می شود و به سرعت خارج می گردد و سالم ماندنش مورد انتظار است.[5]
انتحار از ماده «نحر» به معنای مکان ذبح حیوان،[6] اصطلاحی است که بر کسی اطلاق می شود که اقدام به خودکشی می کند. تفاوتهایی را برای این دو ذکر کرده اند از جمله:
اول: منتحر کسی است که خودکشی می کند برای اینکه کشته شود اما مستشهد خودکشی می کند تا دشمنش را بکشد.
دوم: منتحر برای رهایی از مشکلات و ناشکیبایی از قضا و قدر الهی خودکشی می کند اما مستشهد برای اعتلای کلمه الله و دفاع از مسلمین خودکشی می کند.
سوم: منتحر بدون هیچ مطلحت شرعی خودکشی می کند اما مستشهد برای مصالح شرعیه و ایجاد رعب در دل دشمنان خود را شهید می کند.[7]
ابن تیمیه به عنوان یکی از اصلی ترین رهبران فکری سلفیه، استشهادی را به سه وجه تصویر سازی کرده است. صورت نخست مردی که به تنهایی به صف دشمنان وارد می شود که این قسم را «انغماسی» می نامد. صورت دوم مردی که بعضی از رؤسای کفار را هنگامی که در میان یارانش قرار دارد، می کشد و صورت سوم مردی که همه یارانش از بین رفته اند و او به تنهایی یا با چند نفر با دشمنان می جنگند و گمان کشته شدن دارند. ابن تیمیه پس از اینکه همه این موارد را از دیدگاه مذاهب اربعه جایز می داند به تبیین ادله شرعی آنها می پردازد.[8]
شیوه کشته شدن استشهادی متفاوت است؛ چه به صورت انفجار به دست خود، یا به دست دشمن، یا مسلمانان به اشتباه او را بکشند و یا از روی ضرورت و جهت مصلحت دین خود را در معرض کشته شدن قرار دهد، اما از دیدگاه تکفیری ها حکم همه این موارد یکسان است.[9]
پی نوشت:
[1] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 3 ص 238.
[2] . همان، ج 6 ص 156.
[3] . این اصطلاح در باب طهارت برای شیوه های انجام غسل نیز بکار برده می شود. ن.ک: ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، شرح العمده فی الفقه، شرح العمدة في الفقه، ص 76.
[4] . الشحود، علی بن نایف، المهذب في فقه الجهاد وفضائله، ص 301.
[5] . البدر، عبدالمحسن بن حمد، شرح سنن أبي داود، درس 480، ص 29.
[6] . جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغه، ج 2 ص 824.
[7] . الحربي، أبو المنذر، عون الحكيم الخبير في الرد على كتاب البرهان المنير في دحض شبهات أهل التكفير والتفجير، ص 369.
[8] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، قاعدة في الانغماس في العدو وهل يباح، ص 24.
[9] . الجودت، مسلم، اشکالیه عملیة الاستشهادیة، ص 3.
|