در نگاه تکفیری ها، «نکایه و انهاک» و «ادارة التوحش» دو مرحله از مراحل مقدماتی تشکیل خلافت اسلامی می باشد. که به معنای ضربه زدن به دشمن و ضعیف کردن اوست.
نویسنده: روح الله حیاتی مقدم
در نگاه تکفیری ها، «نکایه و انهاک» و «ادارة التوحش» دو مرحله از مراحل مقدماتی تشکیل خلافت اسلامی[1] می باشد.
نکایه و انهاک
«نکایه و انهاک» از نظر لغوی به معنی «ضربه زدن و فرسودن» است[2] و در قرائت تکفیریها به معنی ایجاد هرگونه صدمه و آسیب رساندن به دشمن جهت فراهم کردن ضعف و در نهایت نابودی آنان است.[3] و منظور از این مرحله انجام عملیاتهای فرسایشی و پیوسته همراه با شبیخون و تهدید است تا از این طریق نظم حاکم بر کشورهای ابرقدرت را مختل کنند.
تکفیری ها به طرفداران خود در سراسر جهان اعلام می کنند؛ چنانچه توان شرکت در جهاد را ندارند، در بلاد خود اقدام به بی ثباتی و ضربه زدن به دشمن کنند و بدانند که برای جهاد همشه به نیروی زیاد نیاز نیست بلکه با اجتماع پنج نفره نیز می توان کارهای بزرگ انجام داد.[4] ابو مصعب زرقاوی و افراد تحت امر او بر همین اساس اقدام به کشتار مسلمانان اعم از شیعه و سنی کردند و عراق را به کشتارگاهی برای مسلمین تبدیل کردند، شدت کشتار بی گناهان در عراق کار را به جایی رساند که حتی ایمن الظواهری رهبر القاعده فریاد اعتراض برآورد.
اداره التوحش:
بعد از ایجاد اختلال از راه «نکایه و انهاک»، در مرحله دوم با ایجاد «رعب و وحشت» زمینه ی فرار نیروهای دشمن مهیا می شود و تکفیری ها، مدیریت جامعه را به دست گرفته و دولت به اصطلاح اسلامی را بر پا می کنند؛ در این مرحله که «اداره توحش» نامیده شده، تکفیری ها باید هر چیزی را که مانع تحقق هدف آنان است ویران کنند! تکفیری ها اعتقاد دارند هر فرد وفادار به آنان وظیفه دارد با تمام وجود به جامعه جاهلی (جامعه مسلمان) ضربه بزند و به داشته های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شان خسارت وارد کند لذا منظور از اداره توحش، مجموعه اقدامات خرابکارانه ای است که در حد فاصل بین فروپاشی یک تمدن یا یک نظام و ظهور یک تمدن یا یک نظام جدید بکار گرفته می شود. به نظر آنها دولت های بعد از قرارداد «سایس – پیکو» در حال به هم ریختن هستند و باید خلافت اسلامی جای آن قرار گیرد و «ادارة التوحش» یکی از مقدمات شکل گیری خلافت است.
توحُّش از ماده «وحش» در برابر«اُنس» بکار می رود[5] و چون به باب «تفُّعل» برده شده به معنی ایجاد وحشت است و در اصطلاح تکفیری ها به معنی ایجاد بی نظمی، نا امنی و رعب در جامعه جاهلی است. آنان نظریه توحش را همسان با واژه ارهاب(ایجاد رعب) دانسته و آن را از ظاهر آیه شریفه «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم»[6] استخراج کرده اند.[7] تکفیریها طرفداران خود را به خشونت عریان و عنان گسیخته توصیه می کنند و هر عمل وحشیانه ای را در این عرصه جایز می شمارند.[8] آنان جنگ امروز را جنگ بین مسلمان و مسلمان نمی دانند – ممانند جنگ امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع) با اصحاب جمل، سپاه شام و خوارج - بلکه جنگ را جنگ بین اسلام و صلبیون و مرتدین( اعم از شیعه و سنی) می دانند و از این رهگذر ایجاد بدترین شکل از نا امنی و خشونت در بلاد اسلامی را بهتر از زندگی تحت لوای حکومتهای کافر می دانند.[9]
ابوبکر ناجی نظریه پراز تکفیری که 2006 در پاکستان کشته شده در کتاب اداره التوحش، مسلمانانی را که به جنگ دولتها بر نمی خیزند و بلادشان را به نا امنی(توحش) نمی کشانند؛ «مرتد» می نامد و در ادامه به تکفیری ها توصیه می کند؛ در مناطقی که نا امنی حاکم است باید خودشان نیز متوحش باشند و رعب و وحشت ایجاد کنند و به نا امنیها دامن زنند تا جایی که بتوانند به عنوان ناجی، مدیریت مناطق را به دست بگیرند و دولت اسلامی را برپا کنند[10]او می گوید«حاکمیت آشوب» در چنین موقعیتی موجب می شود که مردم به هر کسی که می تواند برای آنان امنیت ایجاد کند پناه ببرند».[11]
تکفیریها، حال و روز فعلی جوامع اسلامی را به دوره ارتداد بعد از رحلت رسول الله (ص) تشبیه کرده ومی گویند همانطور که خلیفه اول ابوبکر دستور داد تا با مرتدان با خشونت رفتار شود و بی رحمانه گردن زده شوند، گروههای تکفیری جهادی باید همانگونه عمل کنند[12]و از افراد خود می خواهند تا «موجی از عملیاتها را به اجرا در آورند تا قلب دشمنان را به رعب آورد، رعبی که پایانی برایش متصور نباشد»[13] هدف از این رعب، پشیمان کردن دشمن از رویا رویی با جهادگران و پا به فرار گذاشتن آنها است.
ایده ی «ضربه زدن و فرسودن» دشمن و «ایجاد رعب و وحشت» در دل نیروهای وفادار به وی، امر جدیدی نیست[14] و اختصاص به سپاه اسلام ندارد زیرا هرگاه دو دشمن در مقابل همدیگر قرار می گیرند هر کدام سعی می کنند از راه ضربه زدن و ایجاد رعب در دل سواره نظام و پیاده نظام طرف مقابل زمینه اضمحلال او را مهیا کنند و بر او فائق آیند. اما سوال اینجاست که آیا اسلام در صحنه ی رویارویی با دشمن، ارتکاب هر عمل غیر انسانی را جایز می داند؟ لذا پرسیده می شود، ضربه زدن به چه کسی، ایجاد رعب در دل کدام کافر و مشرک؟
اسلام مجرد کفر و شرک را مجوز تام و تمام برای آغاز قتال نمی داند[15]و بین کافر و مشرکی که با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد، جلو نشر دین را نگیرد و یا پیمان شکنی نکند و بین کفار و مشرکینی که مُقاتل و مُمانع و پیمان شکن اند تفاوت گذاشته است[16] و شروع قتال علیه هر کافر و مشرکی را جایز نمی داند و در مواردی که قتال جایز باشد برای آن حدودی قرار داده[17] از این رو ریختن خون زنان مشرکین، کودکان، راهبان، پیران، نابینا و زمین گیر و هرچه از این قبیل باشد را ممنوع می داند[18] تکفیریها خود را تابع ابن تیمیه می دانند ابن تیمیه و برخلاف فتاوای او عمل می کنند او دماء و اموال مسلمین را محترم می شمارد[19] و ریختن خون مسلمین را به بهانه «قتال فی سبیل الله» ممنوع می داند،[20] و فتوی به جواز ریختن خون مسلمین را از اختصاصات خوارج می داند.[21] ابن تیمیه فتوای خود مبنی بر جهاد علیه تاتار و ملحدین را به «حفظ دماء مسلمین» مشروط کرده است[22] و بلد ماردین را مشترک بین دارالاسلام و دار الحرب- دارالمرکب - نامید تا از فتوی جهاد علیه ساکنین آن بپرهیزد.[23]
از خطاهای تکفیری ها این است که بر خلاف علمای قدیم که می گفتند کافر کسی که شهادتین را نگفته باشد؛ می گوید که کفر عبارت است از اینکه در یک سرزمینی احکام اسلام اجرا نشود! و برگزاری انتخابات و التزام به دموکراسی را از مظاهر عدم اجرای احکام اسلام و موجب کفر می دانند. آنان مردم را بر اساس اقرار و عدم اقرار به شهاتین مرز بندی نمی کنند لذا تمامی جوامع مسلمان امروز را جوامع کفر به حساب می آورند هرچند که همه آنها شهادتین گفته باشند!
ملاکی که تکفیری ها برای دار الاسلام ساخته اند بر خلاف نظر علمای شیعه و سنی است زیرا در نگاه علمای اسلام، جامعه اسلامی جامعه ای است که اکثریت آنها مسلمان باشند برخی نیز گفته اند دار الاسلام سرزیمنی است که به شعائر اسلام عمل شود و احکام اسلام در آن پیاده شود اما نگفته اند که احکام اسلامی بی و کم کاست اجرا شوند. طبق ملاک تکفیریها، آن دسته از اماکنی که در زمان پیامبر (ص) احکام به طور کامل احکام اسلام در آنجا اجرا نمی شد و همچنین اماکنی که در زمان خلافا حکم خدا در آنجا اجرا نمی شد، باید دارالکفر باشند آیا آنان این ملازمه را می پذیرند؟
از دیگر خطاهای تکفیری ها این است که کل «دارالکفر» را «دارالحرب» اعلام کرده اند[24] و جهان را به دو بخش دارالاسلام و دارالکفر و به طور کلی دارالحرب تبدیل کرده اند. یعنی هر کسی همین که غیرمسلمان است در معرض کشته شدن قرار دارد. ابوعبدالله المهاجر در کتاب فقه الدما ادعا می کند این افراد را در هر کجا که بکشند، دیه و قصاص ندارد چون قتل این افراد مباح است.[25]یعنی هرکسی که کافر است در موقعیت جنگ است در حالی که بزرگان سلفیه مانند ابن تیمیه بلاد را به دارالاسلام، دارالکفر و دارالحرب تقسیم می کنند و مجرد کفر و شرک را مجوز تام و تمام برای آغاز قتال نمی داند.[26]
[1] .ناجی، ابوبکر، إدارة التوحش .. أخطر مرحلة ستمر بها الأمة (ص: 13)
[2] . «ضَعیفُ النِّکایَةِ أعداءَهُ یَخالُ الفِرارَ یُراخِی الأجَلَ» ترجمه شعر؛ « او در زخم زدن به دشمن ضعیف است و فکر میکند که فرار از صحنه جنگ اجل را به تأخیر میاندازد»
[3] . ابو عبدالله، رصافی، جهاد من لم یحضر الجهاد؛ عبدالبای العطوان، تولد اهریمن(ترجمه فاروق نجم الدین) ص 224
[4] . الرصافی، جهاد من لم یحضر الجهاد ص 11(پاورقی)
[5] . فراهیدی، خلیل احمد، العين 3/ 262
[6] . «تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد!» (انفال 60)
[7][7] . القاعده در دهه ی گذشته بر اساس همین دیدگاه به طرفداران خود توصیه می کرد اگر می توانید حتما با کوبیدن عصا بر سر یک صلیبی زمینه ساز نا امنی و رعب در کشورهای هدف شوید «ولو ضربة عصا على رأس صليبي» ناجی ابوبکر، إدارة التوحش .. أخطر مرحلة ستمر بها الأمة (ص: 15)
[8] . ناجی ابوبکر ادارة التوحش ص 23 و 31
[9] . « إنَّ أفحش درجات التوحُّش هي أخفُّ من الاستقرار تحت نظام الكفر بدرجات» إدارة التوحش .. أخطر مرحلة ستمر بها الأمة (ص: 3)
[10] ابوبکر ناجی، ادارة التوحش ص 29
[11] .ناجی ابوبکر، اداره التوحش، ص 33
[12] . عبدالبای العطوان، تولد اهریمن(ترجمه فاروق نجم الدین) ص 224
[13] . ابوبکر ناجی، ادارة التوحش ص 34
[14] . ابو الولید قرطبی (متوفى: 595) فصل سوم از کتاب جهاد خود را به «نکایه» و موارد جواز ضربه زدن به دشمن اختصاص داده است «الْفَصْلُ الثَّالِثُ فِي مَعْرِفَةِ مَا يَجُوزُ مِنَ النِّكَايَةِ بِالْعَدُوِّ» بداية المجتهد ونهاية المقتصد (2/ 144) بررسی این فصل نشان می دهد آنچه او گفته هیچ همخوانی با یافته های تکفیریهای معاصر ندارد.
[15] . السياسة الشرعية في إصلاح الراعي والرعية (ص: 100)
[16] . السياسة الشرعية في إصلاح الراعي والرعية (ص: 100)
[17] . «وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين» البقرة : 190
[18] . «...النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ وَالرَّاهِبِ، وَالشَّيْخِ الْكَبِيرِ، وَالْأَعْمَى، وَالزَّمِنِ، وَنَحْوِهِمْ فَلَا يُقْتَلُ» السياسة الشرعية في إصلاح الراعي والرعية (ص: 100)
[19] . «دِمَاءُ الْمُسْلِمِينَ وَأَمْوَالُهُمْ مُحَرَّمَةٌ حَيْثُ كَانُوا...» الفتاوى الكبرى (3/ 532)
[20] . ««مَنْ أغار على المسلمين وتعرَّض لدمائهم وأموالهم بغير حقِّها، فهو ظالمٌ معتد، ولا طاعة لمن يأمر بذلك، فإنه لا طاعة لمخلوق في معصية الله، والله سبحانه وتعالى أعلم.»»جامع المسائل لابن تيمية ط عالم الفوائد - المجموعة السابعة (1/ 440)
[21] .«والخوارج المارقين الذين يدعون أن عثمان وعليًّا ومن والاهما كفار بالقرآن الذي جاء به الرسول، ويستحلون دماء المسلمين بهذا الضلال» الإخنائية أو الرد على الإخنائي ت العنزي (ص: 211)
[22] . «ولكن الواجب في جهادهم أن تُعصَم دماء المسلمين وأموالهم وحريمهم الذين في بلادهم، ولا يقاتل إلا من كان معاونًا لهم.»جامع المسائل لابن تيمية ط عالم الفوائد - المجموعة السابعة (1/ 440)
[23] . «سئل -رحمه الله- عن بلد ماردين، هل هي بلد حرب أم بلد سلم؟ فأجاب: ...وَأَمَّا كَوْنُهَا دَارَ حَرْبٍ أَوْ سِلْمٍ فَهِيَ مُرَكَّبَةٌ فِيهَا الْمَعْنَيَانِ لَيْسَتْ بِمَنْزِلَةِ دَارِ السِّلْمِ الَّتِي يَجْرِي عَلَيْهَا أَحْكَامُ الْإِسْلَامِ، لِكَوْنِ جُنْدِهَا مُسْلِمِينَ، وَلَا بِمَنْزِلَةِ دَارِ الْحَرْبِ الَّتِي أَهْلُهَا كُفَّارٌ، بَلْ هِيَ قِسْمٌ ثَالِثٌ يُعَامَلُ الْمُسْلِمُ فِيهَا بِمَا يَسْتَحِقُّهُ وَيُقَاتَلُ الْخَارِجُ عَنْ شَرِيعَةِ الْإِسْلَامِ بِمَا يَسْتَحِقُّهُ»الفتاوى الكبرى (3/ 533)
[24] . ابوعبدالله المهاجر، فقه الدماء، ص 18
[25] . همان ص 22
[26] . السياسة الشرعية في إصلاح الراعي والرعية (ص: 100)
|