پیامبر اکرم (ص) بارها برای یاری دین خدا از غیرمسلمانان کمک گرفت. از اینرو سیره و روایات نقلشده از آن حضرت بهترین دلیل بر جواز کمکگرفتن از کفار در جهاد است.
پیامبر اکرم (ص) بارها برای یاری دین خدا از غیرمسلمانان کمک گرفت. از اینرو سیره و روایات نقلشده از آن حضرت بهترین دلیل بر جواز کمکگرفتن از کفار در جهاد است. برخی از اینها فقط جواز استعانت از کفار در جهاد علیه مشرکان را اثبات میکند، اما برخی دیگر عمومیت دارد و بر جواز استعانت از کفار در جهاد علیه اهل بغی نیز دلالت دارد که در دو بخش به این نمونهها اشاره می شود.
بخش اول؛ جواز استعانت از کفار علیه مشرکان
از سیره پیامبر اکرم که با مشرکان پیمان نظامی بسته و برای دفع دشمنشان به آنان کمک کرد معلوم میشود به طریق اولی کمکگرفتن از مشرکان در جنگ مشروع است.
اشکال
تکفیریها میگویند زرهگرفتن پیامبر از صفوان بر چیزی بیشتر از جواز اسلحهگرفتن از مشرکان دلالت نمیکند. همچنین، جنگ حنین در زمانی اتفاق افتاد که صفوان و مشرکان چهار ماه مهلت داشتند تا مسلمان شوند. پس صفوان، مشرک محض نبود و مخیر بین شرک و ایمان بود! در نتیجه، رضایت پیامبر به شرکت او در جنگ حنین، بر جواز استعانت از هر کافری دلالت ندارد.
پاسخ
بین کفر و ایمان، مرحله متوسطی وجود ندارد و زمانی که پیامبر به صفوان اجازه شرکت در جنگ حنین داد او ایمان نداشت[7] و مشرک بود. پس با استناد به این عمل پیامبر، استعانت از مشرک در جهاد جایز است.
بخش دوم؛ جواز استعانت از کفار علیه مشرکان و اهل بغی
این روایت نبوی عام است و مشروعبودن هر پیمان برای یاری مظلوم را تأیید میکند. بنابراین، شامل جواز همکاری با کفار و استعانت از آنان برای نجات مسلمان مظلوم از شر مسلمان متجاوز نیز میشود.
ابناثیر نیز در جمع بین روایت «لا حِلف فی الاسلام»[12] که هر پیمان گروهی (همقسمشدن) در دوران جاهلیت را بیاعتبار دانسته با روایت «و أیما حلف کان فی الجاهلیة، لم یزده الإسلامُ إلا شدةً»[13] به پیمان جوانمردان (حِلف المُطَیبین) اشاره میکند و مینویسد: «جمع بین این دو روایت به این است که بگوییم هر پیمان عصر جاهلیت مثل یاری مظلوم، مانند حلف المطیبین و صله ارحام که بر ارزشهای اخلاقی استوار شده باشد، بعد از اسلام نیز معتبر خواهد بود».[14]
اشکال
تکفیریها میگویند استدلال به این روایت، جواز استعانت از کفار را اثبات نمیکند. زیرا اهل آن پیمان مبتلا به شرک بودند و مُحال است پیامبر برای انجامدادن کاری کوچک، مانند دفع ظلم از مظلوم، حاضر شود به مشرکان کمک کند و با این کار، آنان را به رسمیت بشناسد! پس قطعاً منظور پیامبر اکرم این بوده است که اگر آن کفار مسلمان شوند و برای دفاع از مظلوم مرا فرا بخوانند اجابت میکنم.[15]
پاسخ
الف. از هیچ کلمهٔ این روایت فهمیده نمیشود که شرط همکاری پیامبر (ص) با مشرکان، اسلامآوردن آنان باشد، بلکه وفای به عهد بر هر مسلمان واجب است، حتی اگر طرف پیمان، مشرک باشد، همانطور که خداوند وفا به پیمان مشرکان را واجب دانسته و فرموده است: «الا الذین عاهدتم من المشرکین ... فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم».[16]
ب. از اینکه اسلام بهشدت با شرک مبارزه میکند و به همکاری در کارهایی که بر مدار خیر و تقوا باشد فرمان میدهد روشن میشود که ارزش این پیمان به دلیل ظلمستیزی آن بود نه اهل آن پیمان که مشرکان بودند.
اشکال
برخی از سلفیهای جهادی در نقد استدلال از طریق مثال مذکور گفتهاند پناهگرفتن پیامبر از مطعم از قبیل گرفتن گذرنامه برای پناهندگی به کشورهای کفر و واردشدن در حمایت آنان بر طبق قوانین آنها است که جایز است، اما ربطی به استعانت از کفار ندارد تا قابل استناد باشد.[18]
پاسخ
الف. نمیتوان استعانت پیامبر از شخصی مشرک را از قبیل گرفتن گذرنامه برای ورود به کشوری بیگانه دانست. زیرا پیامبر اهل مکه بود و در آنجا حق سکونت داشت و فقط به دلیل دعوت به اسلام و مخالفت با بتپرستی در معرض آزار مشرکان قرار میگرفت.
ب. پناهگرفتن پیامبر اکرم از مطعم بن عدی به هدف محفوظماندن از آزار مشرکان برای ادامه دعوت به توحید و مبارزه علیه شرک بود و همین نتیجه نیز محقق شد. بنابراین، کار آن حضرت چیزی جز استعانت از شخصی مشرک علیه سایر مشرکان نبود. پس میتوان برای استعانت از کفار علیه دشمن، به سیره پیامبر در این خصوص تمسک کرد.
اشکال
تکفیریها بر این روایت نیز اشکال میکنند و میگویند این روایت مربوط به اوضاع و احوالی است که هر گروه از مسلمانان و مسیحیان به دلیل مصالح خودشان و البته در کنار گروه دیگر با دشمن مشترکشان میجنگند؛ مانند امروز که مجاهدان عراق در کنار آمریکا با روافض میجنگند اما از آمریکا کمک نمیگیرند! پس این روایت بر مشروعیت کمکگرفتن از کفار در وضعیت عادی دلالت ندارد.[20]
پاسخ
الف. همانگونه که استعانت دولت اسلامی از کفار موجب تقویت مسلمانان میشود کمککردن دولت اسلامی به کفار نیز تقویت کفار را در پی خواهد داشت و پیامبر اکرم با علم به این مطلب، کمککردن و کمکگرفتن از کفار را تأیید کرد. پس به طریق اولی کمکگرفتن از کفار در جایی که دشمن مشترک نداشته باشیم جایز خواهد بود.
ب. به فرض که این روایت، فقط خبردادن از جنگیدن مسلمانان و مسیحیان علیه دشمن مشترک آنان باشد و دلالتی بر استعانت از کفار در جنگ با دشمنان اسلام نداشته باشد، جنگ امروز علیه تکفیریها نیز، جنگ مسلمانان و غیرمسلمانان علیه دشمن مشترک است تا هر کشور منافع خود را حفظ کند و جامعه خود را از خطر تکفیریها نجات دهد!
از مثالهای متعدد از سیره نبوی و روایاتی که ذکر شد نتیجه میگیریم که باید حساب همکاری با مشرکان را از حساب دوستی با آنان جدا کرد. آنچه در شریعت اسلام نهی شده است دوستی با کفار است، اما استعانت از کفار برای دفع شر دشمنان اسلام، اعم از مشرکان و اهل بغی، جایز است.
پی نوشت:
[1]. ابن هشام، السیرة النبویة، ج5، ص48؛ ابن کثیر دمشقی، السیرة النبویة، ج3، ص527.
[2]. واقدی، کتاب المغازی، ج3، ص892.
[3]. ابن باز، مجموع فتاوی، ج6، ص144.
[4]. جنگ حنین در سال هشتم هجری و پس از فتح مکه به فرمان پیامبر اکرم علیه دو قبیله بزرگ هوازن و ثقیف رخ داد.
[5]. ابن هشام، السیرة النبویة، ج5، ص108.
[6]. همان.
[7]. همان.
[8]. همان، ج3، ص34؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج3، ص273-276.
[9]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج2، ص164.
[10]. ابن کثیر مینویسد: «منظور از پیمان جوانمردان همان «حلف الفضول» است که گاهی با نام «حلف المطبین» از آن یاد میشود، زیرا «حلف المطبین» بین فرزندان عبدالدار و عبد مناف و ... بسته شد [مطیبین: افرادی که در پیمان بستن، دستهای خود را معطر کرده و بر کعبه گذاشتند] و پیامبر شاهد آن نبود اما حلف الفضول بیست سال قبل از بعثت واقع شد که پیامبر اکرم در آن حضور داشت» (ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج2، ص291).
[11]. همان، ج2، ص291؛ و با اندکی اختلاف در متن: ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص266).
[12]. هیچ پیمانی از عصر جاهلیت در اسلام معتبر نیست.
[13]. تمام پیمانهای عصر جاهلیت، در اسلام اعتبار بیشتری دارند.
[14]. ابن أثیر، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج1، ص424.
[15]. مجاهد دین؛ و الکردی، اوربان محمد، حکم کمکگرفتن از مشرکین در جنگ، ص105-106.
[16]. مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستید ... پس به پیمانشان تا اتمام مدتشان وفادار باشید (التوبة: 4).
[17]. ابن عبدالبر، الدرر فی اختصار المغازی والسیر، ص58.
[18]. مجاهد دین؛ و الکردی، اوربان محمد، حکم کمکگرفتن از مشرکین در جنگ، ص107.
[19]. أبو داود، سنن أبی داود، ج4، ص398.
[20]. مجاهد دین؛ و الکردی، اوربان محمد، حکم کمکگرفتن از مشرکین در جنگ، ص118-119.
|