یکی از مبانی سلفیان، انکار وجود مجاز است. در این میان ابنتیمیه و ابنقیم، بیشترین تلاش را در تثبیت این نظریه داشتهاند. سلفیان معاصر نیز به تقویت و توجیه این نظریه پرداختهاند. انگیزهای که سلفیان را به این مبنا واداشته، این است که در صورت اثبات مجاز در قرآن، راه برای تأویل صفات الهی هموار میشود.
حقیقت و مجاز در لغت و اصطلاح
حقیقت در لغت از ماده «حقق» به معنای امر ثابت غیرقابلانکار است[1] اما در اصطلاح حقیقت لغوی به معنای لفظی است که در معنای موضوع له خود استعمال شده باشد.[2] مانند اینکه گفته شود: «رایت اسدا» که لفظ «اسد» در معنای حقیقی خود که شیر بیشه باشد؛ استعمال شده است.
مجاز در لغت به معنای عبور و گذشتن است[3] و در اصطلاح به معنای، استعمال لفظ در غیر معنای موضوع له خود، به همراه قرینه است.[4] در مجاز نیاز به ارتباط بین معنای حقیقی و مجازی است.
اگر رابطه، مشابهت باشد به آن استعاره میگویند مانند استعمال لفظ «الاسد» در «الرجل الشجاع».
اگر رابطه، غیر مشابهت باشد مانند استعمال لفظ «الید» در نعمت، به آن مجاز مرسل میگویند.[5]
قسم دیگری از مجاز نیز به مجاز عقلی معروف است و آن در جایی است که فعل یا آنچه در معنای فعل است مانند اسم فاعل، به غیر آنچه به آن مربوط است اسناد داده شود مانند: «بنی الامیر المدینه» در این مثال، ساختن که فعل عُمال و کارگران است به امیر نسبت دادهشده است زیرا امیر امر کننده به بنای ساختمان هست.[6]
کلام سلفیه در مورد مجاز
ابن تیمیه معتقد است؛ تقسیم الفاظ به حقیقت و مجاز در کلام متأخران و بعد از سپری شدن قرون ثلاثه رواج یافته است و هیچیک از صحابه و تابعین و ائمه دین و ائمه لغت از آن در کلام خود استفاده نکردهاند است.[7]
محمدامین شنقیطی سلفی کتاب «منع جواز المجاز» را در نقد مجاز نگاشته و معتقد است توسل به مجاز برای نفی صفات الهی هست درحالیکه نفی آنچه در قرآن و سنت آمده محال است او معتقد است هر آنچه در قرآن آمده حقیقت است.[8] وی در ادامه با اثبات اسلوب، منکر وقوع مجاز در لغت و قرآن می شود. [9]
سلفیان معاصر مانند ابن عثیمین نیز با این که به تقسیمات مجاز اشاره کرده است اما به پیروی از ابن تیمیه منکر مجاز است. [10]
عبدالعزیز بن باز نیز در این مسئله، معتقد است آنچه به اسم مجاز معروف است در واقع از باب توسعه در لغت عرب بوده است. وی میگوید در آیه شریفه «وَاسْأَلِ الْقَرْیةَ» معنای این سخن سؤال از اهل قریه است و این از عادت عرب در اطلاق قریه بر اهلش است.[11]
ادلهی قائلین وجود مجاز در قرآن
دلیل وجود مجاز در قرآن این است که خداوند متعال با زبان عربی انسانها را مخاطب قرار داده است به همین سبب سزاور است که مردم را با آنچه در نزد ایشان متداول است مورد خطاب قرار دهد یکی از این شیوه ها، استفاده از مجاز است.[12]
علما گفته اند بهترین دلیل بر وقوع هر چیزی وجود آن است. با رجوع به قرآن به روشنی پی به وجود مجاز در قرآن پی می بریم. [13]
نمونه هایی از مجاز در قرآن
در این آیه شریفه که میفرماید: «فَأُمُّهُ هاوِیةٌ»[14] آیه مجازاً به هاویه که نام جهنم است اطلاق مادر کرده است و این میرساند که در جهنم، آتش مانند مادر که تمامی امورات فرزندش را بر عهده میگیرد؛ کافران را در آغوش میگیرد. یا در این آیه شریفه«نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ»[15] که قرآن مجازاً به زنان اطلاق زمین کشاورزی میکند به این سبب است که بگوید همانگونه که با زمین کشاورزی خود رفتار میکنید و هر آنچه در زمین خود بکارید برداشت میکنید؛ زنان شما نیز مانند زمین کشاورزی هستند. یا این آیه شریفه:«وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ»[16] بال داشتن در حقیقت برای پرندگان است ولی در این آیه برای ذل که به معنای «خضوع» است بهکاررفته است. سیوطی میگوید عزالدین بن عبدالسلام کتابی در این مورد تدوین کرده که من آن را تلخیص کرده و به «مجاز الفرسان الی مجاز القرآن» نامگذاری کردم.[17]
توجیهات سلفیه نسبت به وجود مجاز
ابنتیمیه آن آیات قرآنی که ادعای مجاز در آنها شده را از باب اشتراک معنوی توجیه میکند. مانند این آیه شریفه «فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ»[18] ابنتیمیه در ابتدا قول کسانی را میآورد که میگویند: «الذوق» حقیقت در چشیدن با دهان است و «اللباس» حقیقت در آنچه بدن را میپوشاند و این دو کلمه بهصورت استعاره بهکاررفته است و آن را نفی می کند بعدازاین وی میگوید: خلیل که یکی از لغویون است گفته: «الذوق» در لغت عرب وجود طعم چیزها است و به آیاتی از قرآن در این مورد اشاره میکند و بعدازاین نتیجه میگیرد که لفظ «الذوق» در هر آنچه احساس میشود؛ استعمال شده و ادعای اینکه این لفظ تنها در آنچه با دهان چشیده میشود باطل است. وی در مورد لباس نیز همینگونه برخورد کرده است و قائل به اشتراک معنوی در این مورد شده است.[19]
ابن تیمیه معتقد است مثالهایی از قبیل «وَاسْأَلِ الْقَرْیه»[20] «قریه» هم آبادی و هم ساکنان آن را دربر میگیرد و نیازی نیست که کلمه «اهل» در تقدیر گرفته شود.[21]
محمدامین شنقیطی میگوید هر آنچه قائلین به مجاز به آن مجاز میگویند، اسلوبی از اسالیب لغت عربی است. یکی از اسلوبهای لغت عربی آن است که مثلاً «أسد» به هنگام اطلاق و نبودن قید، به حیوان درنده منصرف میشود و یکی دیگر از اسلوبهای لغت عربی کاربرد «أسد» برای مرد شجاع است در زمانی که همراه با قیدی باشد که بر آن معنا دلالت کند.[22]
نتیجه این که ابن تیمیه در توجیه مجاز معتقد به اشتراک معنوی الفاظ در معانی شد. عبد العزیز بن باز معتقد به توسعه در کلام عرب و شنقیطی معتقد به اسلوب شد که همگی بیان دیگری از اعتراف به مسأله مجاز است. حتی برخی از معاصرین سلفیه مجاز در قرآن و غیر آیات صفات را پذیرفته اند و تصریح میکنند که نزاع در مسأله مجاز لفظی است.[23]از جمله معروفترین علمای سلفیه که قائل به لفظی بودن نزاع بین قبول و رد مجاز است؛ عبد العزیز بن باز است.[24]
پی نوشت:
[1] . ابن منظور، لسان العرب، ج10،ص49.
[2] . تفتازانی، سعد الدین، مختصر المعانی، ص215.
[3] .ابن منظور، لسان العرب، ج5، ص326.
[4] . علاء الدین البخاری الحنفی، كشف الأسرار شرح أصول البزدوی، ج1، ص62.
[5] . تفتازانی، مختصر المعانی، ص219.
[6] . تفتازانی، مختصر المعانی، ص218-226.
[7] . ابن تیمیة، الإیمان، ص73-74.
[8] . شنقیطی، محمد الأمین، منع جواز المجاز ، ص3.
[9] .همو، همان، ص5.
[10] . ابن عثیمین، محمد بن صالح، الأصول من علم الأصول، ص22-19.
[11] . ابن باز، عبد العزیز، مجموع فتاوى، ج4،ص383.
[12] .زركشی، محمّد، البحر المحیط فی أصول الفقه، ج3، ص48.
[13] . سلیمان بن عبد القوی، شرح مختصر الروضة، ج2، ص28.
[14] . سوره قارعه (101) آیه 9.
[15]. سوره بقره (2) آیه 223.
[16] . سوره اسراء (17) آیه 24.
[17] . سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج3، ص120.
[18] . سوره نحل (16) آیه 112.
[19] .ابن تیمیه، الایمان، ص 91-92.
[20] . سوره یوسف (12) آیه 82 .
[21] . ابن تیمیه، الایمان، ص94.
[22] . شنقیطی، محمد الأمین، منع جواز المجاز، ص5.
[23] . جیزانی، محمَّد بنْ حسَین، معالم أصول الفقه، ص111-115.
[24] . عبد العظیم المطعنی، المجاز فی اللغه و القرآن بین الاجازه و المنع، مقدمه کتاب.
فهرست منابع
|