وهابیون هر نوع طلب و خطاب با یاء را از پیامبر و اولیای الهی درگذشته، عبادت غیر تلقی کرده و شرک می دانند. آن ها به دلیل تعریف اشتباه از عبادت، متأسفانه ضرر جبران ناپذیری به اسلام و مسلمان جهان زده اند.
وهابیت به تبع ابن تیمیه، در تعریف عبادت فقط دو چیز را معتبر می شمارند: 1. نهایت حب؛ 2. نهایت ذل. [1] به همین دلیل وهابیون هر نوع حبی که همراه با خضوع باشد را عبادت دانسته و پرستش غیر خدا می دانند از جمله خضوع در برابر اولیای الهی و یا استغاثه به آن ها که همراه با حب آنهاست. چنان که بن باز می گوید:
«دعا از مصادیق عبادت است، و هر کس در هر بقعه ای از بقعه های زمین بگوید: یا رسول اللَّه، یا نبی اللَّه، یا محمّد به فریاد من برس، مرا دریاب، مرا یاری کن، مرا شفا بده، امّتت را یاری کن، بیماران را شفا بده، گمراهان را هدایت فرما یا امثال اینها، با گفتن این جمله ها برای خدا شریک در عبادت قرار داده و در حقیقت پیامبر را عبادت کرده است»[2]
اگر تعریف (نهایت حب و ذل) را برای عبادت بپذیریم و آن را ملاک قرار دهیم، تالی فاسدهایی دارد که مهم ترین آن مشرک دانستن عموم مسلمانان خواهد بود، چرا که عبادت اکثر مسلمانان (حتی مسلمانان پیشین، اعم از مردم و بزرگان مذاهب و علما،) دارای غایت ذل و غایت حب نیست و داخل در معنای عبادت نمی شود. و هم چنین لازم می آید مواردی مانند (خضوع زوجه برای زوج که همراه با نهایت محبت است، یا خضوع ولد برای والدین، که دارای تذلل و محبت است، تواضع در مقابل مؤمنین که با محبت آنها همراه است، خضوع در مقابل پیامبرص که با نهایت محبت همراه است و ...) عبادت آنها محسوب شود، و حال آن که خداوند در مواردی به مسئله خضوع و محبت امر کرده است، مانند خضوع ولد برای والدین، چنانکه می فرماید: «واخفض لهما جناح الذل من الرحمه»[3]
برخلاف سخنان وهابیت، و طبق آیات قرآن و برخی از سخنان علماء فریقین، دو مسئله در حقیقت عبادت معتبر می باشد، که به ترتیب در ذیل، به آن اشاره می کنیم:
۱. عبادت در آیات قرآن
الف) اعتقاد به الوهیت معبود؛ که در بعضی از آیات، الوهیت حق تعالی دلیل بر لزوم عبادت بیان شده و حق تعالی با اثبات الوهیت خود و نفی الوهیت غیر، عبادت خود را بر آنها واجب می کند. مانند؛
لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحًا إِلی قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیرُهُ إِنّی أَخافُ عَلَیکمْ عَذابَ یوْمٍ عَظیمٍ[4]
فَأَرْسَلْنا فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیرُهُ أَ فَلا تَتَّقُون[5]
ب) اعتقاد به ربوبیت معبود؛ یعنی اینکه شخص معتقد باشد به اینکه مخضوع له، مالک و مدبر حقیقی و استقلالی همه یا جزئی از امور و شئون حیات و ممات اوست، و با این اعتقاد در مقابل او خضوع کند. در بعضی از آیات قرآن، حق تعالی با ذکر ربوبیت خود، امر به عبادت می کند. مانند:
ذلِکمُ اللَّهُ رَبُّکمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ کلِّ شَی ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلی کلِّ شَی ءٍ وَکیل[6]
یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکمُ الَّذی خَلَقَکمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُون[7]
۱. عبادت در نگاه علماء
برخی از مفسران قرآن، از شیعه و اهل سنت، نیز تصریح دارند به اینکه اعتقاد به ربوبیت و الوهیت مخضوع له (معبود) در معنا و حقیقت عبادت داخل است، و بدون این قید (اعتقاد به الوهیت و ربوبیت)، بر هیچ عملی عبادت صدق نمی کند. در اینجا نظر برخی از آنها را ذکر می کنیم:
الف) ابن عاشور، از مفسران اهل سنت، می نویسد:
«أنها إظهار الخضوع للمعبود و اعتقاد أنه یملک نفع العابد و ضرّه ملکا ذاتیا مستمرا، فالمعبود إله للعابد کما حکی اللّه قول فرعون )وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ»؛[8]عبادت اظهار خضوع برای معبود است با این اعتقاد که او ذاتاً و مستمراً، مالک نفع و ضرر عابد است؛ پس معبود اله عابد است.
ب) طبری، خضوع با تذلل برای خدا را عبادت می داند، وی می نویسد:
«معنی العبادة الخضوع لله بالطاعة والتذلل له بالاستکانه»[9]
ج) مراغی می نویسد:
«عبادت خضوعی است که قلب با درک عظمت معبود انجام می دهد با این اعتقاد که معبود سلطه ای دارد که عقل حقیقت آن را درک نمی کند. پس هر کس در مقابل پادشاهی تواضع کند عبادت نیست»[10]
علامه بلاغی می نویسد: «محوری که استعمالات و تبادر لفظ عبادت بر آن می چرخد، این است که خاضع، کسی را که برایش خضوع می کند، اله خود بداند و بخواهد با این خضوع حق الوهیت او را ادا کند»؛[11] و از شیخ محمد عبده نیز تعریفی نزدیک به همین تعریف را نقل می کند.[12]
لذا طبق آیات قرآن و سخنان بزرگان، نمی توان هر نوع خضوع و طلب درخواست حاجتی را عبادات دانست، و اگر خضوع و محبتی نسبت به ولی ای از اولیای الهی وجود دارد این محبت در عرض محبت خدا نیست، بلکه در طول محبت الهی است؛ یعنی از آنجایی که مطلوب خداوند است و به سبب علاقه و محبت به خدا، محبت به اولیای او حاصل می شود.
نتیجه آن که بر خلاف سخنان وهابیون، هر نوع احترام و خضوع و درخواست از دیگران عبادت محسوب نمی شود. برای مطالعه بیشتر به مقاله «بررسی و نقد رابطه دعا و عبادت، از منظر قرآن و وهابیت» مراجعه کنید.
پی نوشت:
[1] - ابن تیمیة، مجموع الفتاوی، ص162؛ ابن قیم الجوزیة، الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی أو الداء والدواء، ج1، ص136؛ صالح بن فوزان، إعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، ج2، ص36.
[2] - عبد العزیز بن عبد الله بن باز، مجموع فتاوی بن باز، ج2، ص388.
[3] - سوره اسرا (17)، آیه 24.
[4] - سوره اعراف (7)، آیه 59.
[5] - سوره مؤمنون (23)، آیه 32.
[6] - سوره انعام (6)، آیه 102.
[7] - سوره بقره (2)، آیه 21.
[8] - محمد بن طاهر ابن عاشور، التحریر والتنویر، ج27، ص26.
[9] - ابو جعفر محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص125.
[10] - احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج1، ص32.
[11] - محمدجواد بلاغی نجفی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج1، ص57.
[12] - محمدجواد بلاغی نجفی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج1، ص58.
منبع: http://alwahabiyah.com
|