مطابق دیدگاه علمای اسلام، مادامی که فرقهای از فرق اسلامی اعتراف به شهادتین می کند، و ضرورتی از ضروریات دین را انکار نمیکند صحیح نیست او را داخل در کفر نمود.
کفر در لغت و اصطلاح
کفر» در لغت به معنای ستر و پوشاندن است. و کشاورز را نیز کافر میگویند؛ زیرا دانه را در خاک پنهان میسازد. خداوند متعال میفرماید: «کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ»: (در مثل مانند بارانی است که رویش آن، برزگر را به تعجب وامیدارد)
و در اصطلاح: کفر به معنای ایمان نیاوردن به چیزی است که از شأنش ایمان آوردن به آن است؛ مثل عدم ایمان به خدا و توحید و نبوت پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله و روز قیامت.
قاضی ایجی میگوید: «کفر خلاف ایمان است و آن نزد ما عبارت است از تصدیق نکردن پیامبرصلی الله علیه وآله در برخی از اموری که علم حاصل شده که از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله رسیده است».[1]
ابن میثم بحرانی میگوید: «کفر عبارت است از انکار صدق پیامبرصلی الله علیه وآله و انکار چیزی که علم داریم از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله رسیده است». [2]
فاضل مقداد نیز میگوید: «کفر در اصطلاح عبارت است از انکار چیزی که علم ضروری حاصل شده که از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله است». [3]
سید یزدیرحمه الله به اموری که رسول خداصلی الله علیه وآله به آن خبر داده اشاره کرده، میفرماید: «کافر کسی است که منکر الوهیت یا توحید یا رسالت یا یکی از ضروریات دین شود، با توجّه به اینکه ضروری است، به طوری که انکارش به انکار رسالت منجر شود»[4]
اقسام کفر
متکلمان و صاحبان معاجم برای کفر اقسامی را ذکر کردهاند:
1 - کفر انکار: یعنی کسی به قلب و زبانش به خدا و رسول کافر شود.
2 - کفر جحود: یعنی کسی به قلبش به خدا و رسول ایمان داشته باشد و آن دو را تصدیق کند، ولی به زبان آن را اقرار نکند، بلکه انکار نماید. همانگونه که خداوند متعال میفرماید: «وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ»؛«با آنکه پیش نفس خود به یقین میدانستند - باز از کبر و نخوت و ستمگری - انکار آن کردند.»
3 - کفر عناد: این که به قلب بشناسد، و به زبان اقرار کند، ولی از روی عناد و حسد به آن متدیّن نشود.
4 - کفر نفاق: این که به زبان اقرار کند، ولی به قلب معتقد نباشد، همانند منافق.[5]
تکفیر اهل قبله
در مباحث گذشته به اموری اشاره نمودیم که ایمان به آنها واجب است و با عدم ایمان به آنها، انسان داخل کفر میشود. با این بحث به خوبی روشن میشود که صحیح نیست فرقهای از فرق اسلامی را داخل در کفر نمود، مادامی که اعتراف به شهادتین نموده، و ضرورتی از ضروریات دین را انکار نمیکنند.
این مطلب از اموری است که هر کسی کوچکترین توجّهی به شریعت اسلامی داشته باشد از آن اطلاع دارد، ولو معاشرت زیادی با مسلمانان نداشته باشد. لکن - مع الاسف - مشاهده میشود که چگونه به سبب برخی از مسائل اختلافی، تعدادی از مذاهب سایر مسلمانان را تکفیر کرده و به جان آنان میافتند. کاری که مورد خشنودی استکبار و استعمار شده و از این راه استیلای خود را بر مسلمین ادامه میدهند.
جمهور فقیهان و متکلمان بر این باورند که کسی حق ندارد دیگری را که اهل قبله است و به طرف آن نماز میخواند، با اقرار به شهادتین و عدم انکار ضرورتی از ضروریات دین، تکفیر نماید:
1 - قاضی سبکی میگوید: «اقدام بر تکفیر مؤمنین جداً دشوار است. و هر کسی که در قلبش ایمان است، تکفیر اهل هوا و بدعت را دشوار میشمرد، در صورتی که اقرار به شهادتین دارد؛ زیرا تکفیر امری دشوار و خطیر است».[6] 2 - قاضی ایجی میگوید: «جمهور متکلمین و فقیهان بر این امر اتفاق دارند که نمیتوان احدی از اهل قبله را تکفیر نمود...».[7]
3 - تفتازانی میگوید: «مخالف حقّ، از اهل قبله کافر نیست؛ مادامی که ضرورتی از ضروریات دین را مخالفت نکند؛ مثل حدوث عالم، حشر اجساد» [8]
پاورقی:
1. المواقف 388
2. قواعد المرام ص 171
3. ارشادالطالبین ص 433
4. العروه الوثقی کتاب طهارت مبحث النجاسات
5. تاج العروس ج3 ص 254.لسان العرب ج5 ص 144
6. الیواقیت و الجواهر ص 58
7. المواقف ص 392
8. شرح المقاصد ج5 ص227
منبع: سایت مخاطرالتکفیر http://makhaterltakfir.com
|